حتما برای شما هم پیش آمده است واژه تفره را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( تفره یعنی چه ? ).
معنی تفره در لغتنامه دهخدا
تفرة [ ت ِ رَ / ت ُ رَ/ ت ُ ف َ رَ / ت َ ف ِ رَ ] ( ع اِ ) مغاکچه لب بالایین ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) نقره ای بر وسط لب بالا ( از اقرب الموارد ) دایره ای که زیر بینی، در وسط لب زبرین است ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
تفرة [ ت َ ف ِ رَ ] ( ع اِ ) گیاهی است ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) یک نوع گیاهی ( ناظم الاطباء ) || سبزه نودمیده و گیاه ریزه که زیر درخت روید یا گیاه ریزه که مواشی چریدنش نتواند ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
اشتباه تایپی: jtvi
طفره رفتن
- نگفتن چیزی به دلیلی
- تعلل کردن
- سردواندن
- اهمال کاری کردن
- در رفتن
- سستی کردن
طفره رفتن در لغتنامه معین:
( ~_ رَ تَ ) [ ع – فا] (مص ل) شاخه خالی کردن .
آوا: /tafre/ اشتباه تایپی: XTVI VTJK متضاد طفره رفتن: اقدام کردن
عمل کردن
دست یازیدنطفره رفتن به انگلیسی: defer
fence
fudge
hedge
parry
procrastinate
quibble
stall
sidestep
to elude
to evade
to dodgeفارسی به عربی اتل , هراء
طفره یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه طفره :
- خیزی برداشتن
- یکبارجستن ازبلندی
- فاصله درکاری
- طفره رفتن
- کوتاهی کردن
- تاخیر درکاری
- سردواندن
معنی طفره در لغتنامه دهخدا
طفرة [ طَ رَ ] ( ع مص ) طفور ( منتهی الارب )، برجستن، بالا برجستن، ( منتهی الارب )، برجستن از روی چیزی : و چون وحشی در دام افتاده را که صیاد بازیچه و مضحکه را رسن فرا او گذارد تا او به نشاط طفره کند ( جهانگشای جوینی ).
|| در اصطلاح ابراهیم بن سیار نظام، مقابل مشی.
|| در اصطلاح طبیعیون، از نقطه ای به نقطه ای رسیدن، بی پیمودن مسافت فاصله بین آن دو، و آن محال است.
در میان زدن، فاصله که در کاری افتد، ( آنندراج ) صاحب غیاث اللغات و هم صاحب آنندراج گوید: نزد اهل حکمت طفرة الزاویه عبارت است از اینکه شیئی صغیر اکبر گردد از شیئی کبیر بی آنکه مساوی کبیر شود و تقریرش اینکه زاویه که پیدا میشود فیمابین محیط دائره و قطرآن اعظم باشد از جمیع زاویه های حاده که پیدا شوند.
در میان دو خط مستقیم و برهانش مذکور است و در مقاله ٔثالثه تحریر اقلیدس وقتی که اندک حرکت دادیم سر قطررا بجانبی با وجود ثابت ماندن سر دیگرش پس از این حرکت آن زاویه حاده که از هر سه اقسام زاویه صغیرتر بود ناگاه زاویه منفرجه گردید که اکبر اقسام خود است انگشت در اثنای حرکت مذکوره زاویه قائمه که متوسطالحال بود در خردی و کلانی و این نیست مگر طفره که شیئی صغیر با شیئی متوسط برابر نشده ناگاه کبیر گردد.
– طفره زدن: تعلل کردن در ادای دین و امثال آن.
طفرة. [ طَ رَ ] ( ع اِ ) سرشیر ( منتهی الارب ).
مطالب پیشنهادی
تفره یعنی چه ?