حتما برای شما هم پیش آمده است واژه « اتخاذ » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( اتخاذ یعنی چه ?).
معنی اتخاذ
مترادف و معادل واژه اتخاذ:
- گرفتن
- در گرفتن
- فرا گرفتن
- فراگرفتن
- برگرفتن
آوا: | /~ettexAz/ |
اشتباه تایپی: | hjohb |
نقش: | اسم |
اتخاذ به انگلیسی: | adopting |
اتخاذ به عربی: | تبنی |
(اِ تِّ ) [ ع ] (مص م) گرفتن، برگرفتن، فراگرفتن
گرفتن، فراگرفتن، برگرفتن.
معنی در لغتنامه دهخدا
اتخاذ [ اِت ْ ت ِ ] ( ع مص ) گرفتن، برگرفتن، فراگرفتن ( تاج المصادر بیهقی ) ایتخاذ، اخذ.
اخذ یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه اخذ:
- دریافت
- ستاندن
- قبض
- گرفتن
- گیرنده
- فراستاندن
/~axz/
اخذ به انگلیسی:
- taking
- receipt
- collection
- seizure
- imitation
- adoption
- extraction
معنی اخذ در لغتنامه دهخدا
آخذ [ خ ِ ]( ع ص ) گیرنده ج ، آخذین || شتری که بفربهی آغازیده باشد || اشتری که دندان آن شروع ببرآمدن کرده باشد || شیر که زبان بگزد از شدت ترشی || آنکه چشم دردگن دارد.
واژه اخذ [ اَ ] ( ع مص ) اتخاذ، قبض، گرفتن ( غیاث )،ستدن، فراگرفتن ( تاج المصادر بیهقی ) فاگرفتن ( زوزنی ) بازگرفتن || واجب کردن || در بدی انداختن و کشتن و بستن و گرفتار کردن کسی را || اسیر کردن || بکیفر و پاداش خود رسیدن || بازداشتن، منع || دزدیدن و شرح آن در فصل قاف از باب سین بیاید ( کشاف اصطلاحات الفنون ) || شروع کردن، آغاز کردن || رفتن ( آنندراج ) || اخذ شارب: کم کردن موی بروت یا زدن موی بروت || ( اِ ) پاداش، کیفر || نجوم الأخذ؛ منزلهای ماه، نجوم اَنواء یا شهاب که مسترقین سمع را بدان رجم کنند.
اخذ [ اِ ] ( ع اِ ) سیرت، روش، رفتار || خوی، عادت، طبیعت || داغی که بر پهلوی شتر کنند هنگام خوف بیماری || مانند، همسر.
اخذ [ اَ خ ِ ] ( ع ص ) مرد رَمَدرسیده، آشفته چشم، چشم بهم خورده، بدرد چشم دچارشده. اخذ: آشوب چشم ( منتهی الارب ) بهم خوردگی چشم.
واژه اخذ [ اُ خ ُ ] ( ع اِ ) ج ِ اِخاذ. جج ِ اِخاذَة.
اخذ [ اِ ] ( ع اِمص ) گیرائی ( منتهی الارب ) || ( مص ) داغ کردن پهلوی شتر از خوف بیماری آن.
اخذ [ اَ خ َ ] ( ع مص ) تخمه پیدا کردن از پر خوردن شیر، ناگوارد شدن شترکره از شیر، ناگواری شتربچه از شیر || دیوانه شدن اشتر || مبتلا شدن مرد به آشوب چشم یعنی درد چشم و رمد.
اخذ در لغتنامه معین
( اَ ) [ ع ] (مص م) گرفتن، ستدن ، ~ رأی رأی گرفتن برای برگزیدن کسی یا انتخاب چیزی یا امری .
فرهنگ عمید:
۱. گرفتن، ستدن.
۲. فراگرفتن، آموختن.
۳. اقتباس کردن.
فارسی به عربی:
صید , فحم
مطالب پیشنهادی
اتخاذ یعنی چه ?