شاید شما هم در مورد نوشتن منشاء یا منشع دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم (منشاء یا منشع ?).
املای صحیح این واژه « منشاء » میباشد و نوشتن آن به صورت « منشع » نادرست است.
معنی منشا
مترادف و معادل واژه منشا:
- اصل
- سرچشمه
- مبداء
- منبع
- سبب
- باعث
- محل پیدایش
- موجب
- جای نشو و نما
- سرآغاز
- آغازه
- پایه
- ریشه
- محل صدور
اشتباه تایپی: | lkau |
منشا به عربی: | اصل نسل |
منشا به انگلیسی: | birthplace fount fountain germ mother origin parent root source |
معنی منشا در لغتنامه دهخدا
منشا [ م َ ] ( ع اِ ) منشاء:
چرا پس چون هوا کو را به قهر از سوی آب آرد
به ساعت باز بگریزد به سوی مولد و منشا (ناصرخسرو)
پرده فقرم مشیمه دست لطفم قابله
(خاقانی)
خاک شروان مولد و دارالأدب منشای من
مرا کنف کفن است الغیاث از این موطن
مرا مقر سقر است الأمان از این منشا (خاقانی)
گرنه زین مولد و منشاست ولی سعدی گفت
نتوان مُرد به سختی که من اینجا زادم (ابن یمین)
به هیچ نوع گناهی دگر نمی دانم
مرا جز اینکه از این شهر مولد و منشاست (مسعودسعد)
فرهنگ عمید:
- جای پیدا شدن، محل پیدایش
- محل نمو و پرورش
منشع در لغت نامه دهخدا
منشع [ م ِ ش َ ] ( ع اِ ) دارودان که بدان دارو در بینی ریزند، منشع [ م َ ش َ ] ( ع مص ) نشع، رجوع به نشع شود.
واژه منشع [ م ُ ش َع ع ] ( ع ص ) گرگ غارت آورنده در گوسفندان، رجوع به انشعاع شود.
گرگ غارت آورنده در گوسفندان.
نشع در لغت نامه دهخدا
نشع [ ن َ ] ( ع مص ) به درشتی کشیدن چیزی را، به عنف چیزی را برکندن، مَنشَع، انتشاع || بوییدن طیب را || دارو به دهان کسی ریختن || دارو به دهان کودک ریختن، تلقین کردن کلامی را به کس || شهیق، در سینه گردانیدن گریه را || مزد دادن کاهن را || به صیغه مجهول، آزمند کرده شدن بچیزی || ( اِ ) مزد کارگر، جعل الکاهن ( از اقرب الموارد ).
نشع [ ن َ ش َ ] ( ع اِ ) آبی که طعم آن بد شده است ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ).
مطالب پیشنهادی
منشع یا منشا ?