حتما برای شما هم پیش آمده است واژه رایزنی را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( رایزنی یعنی چه ? ).
فهرست مطالب
معنی رایزنی
مترادف و معادل واژه رایزنی:
- تدبیر
- شور
- مشاوره
- مشورت
- مصلحت اندیشی جمعی
آوا: | /rAyzani/ |
اشتباه تایپی: | vhdckd |
نقش: | اسم |
رایزنی به انگلیسی: | conferral consultation counsel expediency counsellorship |
رایزنی به عربی: | استشارة مستشار نصیحة |
معنی رای زنی لغتنامه دهخدا
رای زنی [ زَ ] ( حامص مرکب ) عمل رای زن، مشاوره، مشورت، شور، رای زدن، استشاره، || شغل مستشاری سفارت یا سفارت کبری.
( ~ ) [ ع – فا] (حامص ) مشاورت.
(زَ ) [ ع – فا] (ص فا) =
۱ – مشاور
۲ – آن که در سفارت خانة دولتی در امور (فرهنگی ، تجاری ، نظامی) مشغول باشد.
رای یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه رای:
- اندیشه
- رای
- فکر
- مشاوره
- نظر
- مشورت
- اعتقاد
- باور
- زعم
- عقیده
- حکم
- فتوا
- رایزنی
- شور
- آهنگ
- تصمیم
- عزم
- قصد
/ra~y/
معنی رای لغتنامه دهخدا:
رای ( اِ ) رأی، فکر، اندیشه، در عربی بمعنای تدبیر و مقتضای عقل، پنداشتی، تأمل، نقشه، طرح، تدبیر، آنچه پیش دل آید:
به آواز گفتند ما کهتریم
ز رای و ز فرمان تو نگذریم (فردوسی)
مرا گفت خوب آمد این رای تو
به نیکی گراید همه پای تو (فردوسی)
معنی رای در لغتنامه معین
( رأی ) (رَ ) [ ع ] (اِ) نک رأی ج آراء.
(اِ) راه، طریق
[ هند. ] (اِ) نک راجه.
[ ع رأی ] (اِ) =
- اندیشه، فکر
- تدبیر
- عقیده، اعتقاد
- شور، مشورت
- قصد، عزم
معنی رای در لغتنامه عمید
- عقیده، نظر، اندیشه
- عقیدۀ کسی یا کسانی دربارۀ چیزی یا کسی
- (سیاسی ) برگه ای که نشان دهندۀ نظر فرد در مورد یک امر سیاسی، به ویژه انتخابات است: رٲیش را در صندوق انداخت
- حکم دادگاه
- (اسم مصدر ) [عامیانه] قضاوت، اظهارنظر
* رٲی ثاقب:
۱. رٲی نافذ
۲. رٲی روشن
- اندیشه، فکر
- عقل
- عقیده
- تدبیر
- عزم
- لقب و عنوان برای پادشاهان و فرمانروایان هند، راج، راجه: همی نگون شود از بٲس و از مهابت شاه / به ترک خانهٴ خان و به هند رایت رای (عنصری: ۲۹۱ ).
- [قدیمی] پادشاه، حاکم.