حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « عاجزانه » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( عاجزانه یعنی چه ?).
فهرست مطالب
معنی عاجزانه
مترادف و معادل واژه عاجزانه:
- با بیچارگی
- زبونانه
نقش: | قید |
آوا: | /~AjezAne/ |
اشتباه تایپی: | uh[chki |
عاجزانه به انگلیسی: | beseechingly helplessly powerlessly craven humbly |
معنی عاجزانه در لغتنامه دهخدا
عاجزانه [ ج ِ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی، ق مرکب ) بحالت عجز، بحالت ناتوانی، مانند عاجز : گفت کلمتی عاجزانه بگویم باشد که آب حلم شاه آتش غضب او را سکون دهد، و رجوع به عاجز شود.
۱- مانند عاجزان، با حالت عجز و ناتوانی
۲- (قید ) از روی عجز و زبونی
( صفت ) با ضعف و زبونی ضعیفانه: درخواست عاجزانه عاجزانه تقاضا دارد …
معنی عاجز در لغتنامه دهخدا
عاجز [ ج ِ ] ( ع ص ) سست و ناتوان، ج – عواجز و عجزة، درمانده، ج – عاجزون:
روستائی زمین چو کردشیار
گشت عاجز که بود بس ناهار (دقیقی)
و قویترین سببی در کارهای دنیا مشارکت مشتی دون عاجز است. ( کلیله و دمنه ). مردم دو گروه اند: حازم و عاجز. ( کلیله و دمنه ).
عاجز باشدکه دست قوت یابد
برخیزد و دست عاجزان برتابد (سعدی)
|| کوتاه.
معنای عجز در لغتنامه دهخدا
عجز [ ع َ ] ( ع مص ) ناتوان گردیدن، ناتوانی، توانا نبودن، ناتوان بودن:
در همه چیزها که بینی هست
خلق را عجز و خواجه را اعجاز (فرخی)
بباید مرا شد به آوارگی
نهادن به خود عجز و بیچارگی (فردوسی)
دمنه گفت ای برادر ضعف رأی و عجز من بنگر، عجز پیری و ضعف آن.
یاران نهایت عجز او بدانستند سفره پیش آوردند. ( گلستان )
بودم از عجزچون خران در گل
بر جهان اسب تاختم چون برق (خاقانی)
گر ترا آنجا کشد نبود عجب
منگر اندر عجز بنگر در طلب (مولوی)
روی بر خاک عجز میگویم
هر سحرگه که باد می آید (سعدی)
|| ترک دادن چیزی را که کردن آن واجب بود || کاهلی کردن. || غالب آمدن بر کسی در معاجزة || در اصطلاح معقول ضد قدرت است و بگفته ای عدم قدرت است از باب عدم ملکه.
|| ( اِ ) شمشیر || قبضه شمشیر || بیماری است در سرین ستور، داء فی عَجُز الدابة || پرنده ای است، پرنده ای است آن را زمج گویند || سرین، و بدین معنی به کسر و ضم اول هم آمده است || بن هر چیزی، وبضم و کسر اول نیز آمده است.
عجز [ ع َ ج ُ / ج ِ ] ( ع اِ ) سرین و بن هر چیز || در اصطلاح عروضیان و شعراء آخر کلمه از بیت یا فقره را گویند که ضرب هم نامند.
عجز [ ع َ ج َ / ع ُ ] ( ع مص ) کلان و بزرگ سرین گردیدن زن، عجز [ ع ُ ج ُ ] ( ع اِ ) ج ِ عجوز، روستای عجز [ ع ُ ج ُ ] ( اِخ ) دهی است به حضرموت ( معجم البلدان ).
مطالب پیشنهادی
عاجزانه یعنی چه ?