حتما برای شما هم پیش آمده است عبارت مزاح کردن را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (مزاح کردن یعنی چه ? ).
معنی مزاح کردن
لغتنامه دهخدا:
مزاح کردن [ م ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) احماض ( منتهی الارب ) مزح ( دهار ) رجوع به مزاح و خوش طبعی کردن شود.
خوش طبعی کردن
معنی مزاح
مترادف و معادل واژه مزاح:
- خوش طبعی
- بذله
- بذله گویی
- خوشمزگی
- خوش طبعی
- شوخی
- لطیفه
- لودگی
- مسخرگی
- مطایبه
- هزل
- شوخی کردن
- خوش طبعی کردن
آوا: | /mezAh/ |
جدول کلمات: | شوخی |
متضاد مزاح: | جدی |
مزاح به انگلیسی: | persiflage good humor jest jocularity jester |
مزاح به عربی: | مرح |
(مِ ) [ ع ] (اِ) شوخی، خوش طبعی.
بسیار شوخی کننده، بسیار شوخ.
هزل، شوخی، خوش طبعی، مسخرگی.
مزاح در لغتنامه دهخدا
مزاح [ م ِ /م َ /م ُ ] ( ع مص ) با هم خوش طبعی کردن، خوشمزگی، فکاهت، لودگی، چکگی، مفاکهة، مفاکهت، طیبت، مطایبه، مَزح، ممازحت، ممازحة، مزاح کردن، لاغ، خوش منشی.
دُعبُب، دَعابة، مداعبة، مباسطت با غیر از راه تلطف و استعطاف نه اذیت: مجارزة؛ با هم مزاح کردن که به دشنام ماند || ( اِمص ) به معنی شوخی به فتح میم تلفظ می شود اما در اصل به ضم یا کسر آن است: گفت یاد دارم [ مسعود ] و مزاح میکردم. مهتری بزرگ با تو به مزاح و خنده سخن می گویدو تو حد خویش نگاه نمیداری.
– مزاح آمیز: همراه با شوخی و مزاح.
– مزاح پیشه: که همواره مزاح می کند. شوخ : متوکل مزاح پیشه بود.
|| شادی رسانیدن || ظرافت در گفتار: به مزاح، زبان خر را خلج داند.
– مزاح کننده: که شوخی و ریشخند و مزاح می کند، دَعوب.
مزاح [ م ُ ] ( ع ص ) دور گردانیده، رانده، برطرف ساخته.
– مزاح العله: بی تعلل و بهانه، بهانه برطرف کرده شده : در عوارض حاجات و سوانح مهمات مزاح العله گردانید.به خزائن و مراکب و اسلحه و اسباب سپه داری او را مستظهر و مزاح العله گردانید.
واژه مزاح [ م َزْ زا ] ( ع ص ) بسیارمزاح، فراخ مزاح، مزاح کننده، لوده، چَکه، شوخ، بذله گو، بسیارطیبت، بسیارلاغ. آن که بسیار مزاح کند، بسیار لاغ کننده.
واژه مزاح در اشعار فارسی
ترا به محنت مسعودسعد عمر گذشت
بدار ماتم دولت که نیست جای مزاح مسعودسعد
مزاحی کردم او درخواست پنداشت
دروغی گفتم او خود راست پنداشت نظامی
اطلسی کز بهر تقوی و صلاح
دوخت باید خرج کردی از مزاح مولوی
زن بسی گفتش که آخر ای امیر
گرمزاحی کردم از طیبت مگیر مولوی
به مزاحت نگفتم این گفتار
هزل بگذار و جِدّ از او بردار سعدی
به مداحان و مزاحان سعدالملک برخوانم
چو اندر چنگ آن گرگان فتاد از بره بیزارم سوزنی
مطالب پیشنهادی
مزاح کردن یعنی چه ?