حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « مربوط » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( مربوط یعنی چه ?).
معنی مربوط
مترادف و معادل واژه مربوط:
- ربط داده شده
- مرتبط
- منوط
- وابسته
- منسجم
- باانسجام
- صحیح
- درست
- بسته
- پیوسته
- پیونددار
اشتباه تایپی: | lvf,x |
آوا: | /marbut/ |
نقش: | صفت |
متضاد مربوط: | نامربوط بی ربط |
مربوط به انگلیسی: | connected related pertaining relevant appropriate concerned applicable apropos materials germane pertinent regarding relative |
مربوط به عربی: | ذو علاقة صحیح مادة متماسک موسسة فرعیة |
معنی مربوطه در لغتنامه دهخدا
مربوط [ م َ ] ( ع ص ) بسته، محکم کرده و بسته شده، بند کرده شده || متعلق، منسوب، وابسته، ربط داده شده.
– مربوط بودن با کسی: با او پیوستگی یا دوستی یا آمد و رفت داشتن، با وی در ارتباط بودن، با او رابطه داشتن: در قزوین با خواجه افضل ترکه مختلط و مربوط بود.
– مربوط بودن کاری یا سخنی به کسی: متعلق بدو بودن، او را در آن کار سهمی و نفعی بودن، او را در آن امر حقی و دخلی بودن.
– مربوط کردن: ربط دادن، بهم پیوستن.
|| مرتب، بهم پیوسته، مرتبط با هم. دارای رابطه و پیوند.
– سخن مربوط: سخنی که مبتدا و خبرش معلوم و مرتب و منظم باشد، مقابل سخن نامربوط که در آن موضوع ها بهم ربطی ندارند و کنایه از پرت و پلا و جفنگ و بی معنی است.
(مَ ) [ ع ] (اِمف) بسته شده، وابسته، دارای پیوند.
بسته شده، وابسته، بربسته.
معنای ربط در لغتنامه دهخدا
ربط [ رَ ] ( ع مص ) بربستن، بربستن، و با لفظ داشتن و افتادن و برهم زدن و بردن مستعمل، سخت بربستن، بستن، بستن چیزی، بستن || ( اِمص ) رابطه، بستگی، وابستگی، ارتباط، پیوند : پس، از آنکه من از جمله امیرم مرابا خانیان ربطی نیست.
آشفتگی زلف تو ربط از سخنم برد
زین پیشتر این رشته شوریده سری داشت (کلیم کاشانی)
مبادا ناله ربط داغهای دل زند بر هم
مسوزان ای جنون این شعله زنجیربرپا را (بیدل)
ربطش به دختر رزش افتاد و از منش
بیگانه کرد الفت گیسوبریده ای (واله هروی)
– باربط: باعلم و بااطلاع. باعمل
– || دانا
– || بامعنی
– بی ربط: آنکه بسته نباشد، غیرمرتبط.
– || بی علت و بی اطلاع و نادان
– || بی عمل
– || بی معنی
حرف بی ربط ز دیوانه خنیدن دارد.
کلیم کاشانی
– ربط جراحات: بخیه کردن خستگی ها.