حتما برای شما هم پیش آمده است واژه « ندامت » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( ندامت یعنی چه ?).
جدول محتوا
معنی ندامت
مترادف و معادل واژه ندامت:
- انفعال
- پشیمانی
- شرمساری
- تاسف
- لهف
- ندم
- افسوس
- تاسف
آوا: | /nedAmat/ |
اشتباه تایپی: | knhlj |
نقش: | اسم |
ندامت به انگلیسی: | compunction contriteness contrition penitence regret remorse repentance rue |
ندامت به عربی: | توبة |
(نَ مَ ) [ ع ندامة] (اِمص) پشیمانی، افسوس.
پشیمان شدن، پشیمانی، اندوه و افسوس.
* ندامت خوردن: (مصدر لازم ) [قدیمی] پشیمان شدن و افسوس خوردن.
* ندامت کشیدن: (مصدر لازم ) [قدیمی] پشیمانی کشیدن، پشیمانی بردن.
معنی ندامت در لغتنامه دهخدا
ندامت [ ن َ م َ ] ( ع اِمص ) پشیمانی، افسوس، تأسف، ندم، ندامة:
جز ندامت به قیامت نبود رهبر تو
(ناصرخسرو)
تات میخواره رفیق است و رباخواره ندیم
تا ز تو بازمانده ام جاوید
فکرتم را ندامت است ندیم (ناصرخسرو)
از تک وتازم ندامت است که آخر
نیستی است آنچه حاصل تک وتاز است (خاقانی)
هر نفسی کآن به ندامت بود
شحنه غوغای قیامت بود (نظامی)
گر ز شوق حق کند گریه دراز
یا ندامت از گناهی در نماز (مولوی)
– ندامت بردن: پشیمان گشتن، تأسف خوردن، بر کرده و گذشته پشیمان و متأسف شدن: هرکه ناآزموده را کار بزرگ فرماید ندامت برد( گلستان ).
– ندامت خوردن: تأسف خوردن، دریغ و افسوس خوردن. ندامت بردن:
هر شب و روزی که بی تو میرود از عمر
هر نفسی میخورم هزار ندامت (سعدی)
هرکه فدا نمی کند دنیی و دین و مال و سر
گو غم نیکوان مخور تا نخوری ندامتش (سعدی)
در سر سودای وصلش عمرها کردم زیان
ور ندامت می خورم اکنون ندارد سود من (امیرخسرو)
– ندامت زده: پشیمان، متأسف، متحسر :
دام تسخیر دو عالم نفس نومیدی است
ای ندامت زده سررشته آهی دریاب (بیدل)
– ندامت کشیدن: ندامت خوردن، ندامت بردن:
بی تو جامی نکشد گل که ندامت نکشد
سرو با همرهی قد تو قامت نکشد (مشرقی)
ندامت [ ن َ م َ ] ( ع اِمص ) پشیمانی، ندامت || ( مص ) پشیمان شدن و متأسف و غمگین شدن بر آنچه کرده است، ندم، پشیمان شدن، رجوع به ندامت و نَدَم شود :
من جرب المجرب حلت به الندامة حافظ
نادم یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه نادم:
- پشیمان
- تائب
- توبه دار
- توبه کار
- متاسف
- شرمسار
معنای نادم در لغتنامه دهخدا
نادم [ دِ ] ( ع ص ) اسم فاعل از نِدَم و ندامة، پشیمان || شرمسار، خجل، شرمنده، متأسف، ج نُدّام، نادمون.
پشیمان ( اسم )=
- پشیمان
- شرمنده خجل شرمسار
/nAdem/
فرهنگ معین:
(د ) [ ع ] (اِفا) پشیمان.
فرهنگ عمید:
پشیمان.
معنی ندامتگاه
فرهنگ معین:
( ~ ) [ ع – فا ] (اِمر. ) محلی که مجرمین در آنجا احساس ندامت و پشیمانی کنند، زندان.
ندامتگاه، بازداشتگاه یا زندان مجرمین، ندامتی.
مطالب پیشنهادی
ندامت یعنی چه ?