حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « اکسیر » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( اکسیر یعنی چه ?).

معنی اکسیر
معنی اکسیر

معنی اکسیر

مترادف و معادل واژه اکسیر:

  • کیمیا
  • کمیاب
  • نادر
  • خوش کام ساز
  • زیست آب
  • کناد
  • دارویی که هر بیماری را درمان کند
  • مایعی که جیوه را نقره و مس را طلا سازد
تلفظ: /~eksir/
نقش: اسم
اشتباه تایپی: h;sdv
اکسیر در حل جدول کلمات:کیمیا
اکسیر به انگلیسی:elixir
معنی اسم اکسیر: کیمیا
مایعی گدازنده که ماهیت اجسام را تغییر میدهد و کامل تر میکند
معنی اکسیر
معنی اکسیر در لغتنامه معین ?

( اِ ) [ معر ] (اِ) =
۱ – ماده ای که ماهیت اجسام را تغییر دهد و با ارزش تر سازد مثلاً مس را طلا سازد
۲ – هر چیز مفید و کمیاب
۳ – دارویی که به عقیدة قدما هر مرضی را علاج می کرد

معنی اکسیر در فرهنگ عمید ?

۱- کیمیا، جوهری که تصور می شد می تواند ماهیت جسمی را تغییر دهد، مثلاً جیوه را نقره و مس را طلا کند
۲- [مجاز] معجون هرچیز بسیار مفید و کمیاب
۳- (تصوف ) [مجاز] نظر مربی و مرشد کامل که ماهیت شخص را تغییر دهد
۴- (تصوف ) [مجاز] انسان کامل

معنی اکسیر در لغتنامه دهخدا

اکسیر [ اِ ] ( معرب، اِ) به اصطلاح کیمیاگران جوهر گدازنده و آمیزنده و کامل کننده که ماهیت جسم را تغییر دهد یعنی جیوه را نقره و مس را طلا کند و چنین جوهری وجود خارجی ندارد و فرض محض است.

کیمیاء، کیمیا، کیمیا که بدان نقره زر شود، جوهری گدازنده که ماهیت اجسام را تغییر دهد وکاملتر سازد مثلا جیوه را نقره و مس را طلا سازد.

دارویی که بدان مس و جز آن به زر وسیم بدل کنند. کیمیا.

زر اکسیر آفتاب است و سیم اکسیر ماه و نخست کس که زر و سیم از معدن بیرون آورد جمشید بود.

– اکسیر مردمی، کنایه از شراب.

– اکسیرکاری، کیمیاگری، اکسیرسازی: عمل اسکیرساز، کیمیاگری.

– عمل اکسیر تام: زر به صناعت ساختن.
|| دواهای مایع مفید را نیز اکسیر نامند که با اصطلاح دواسازی کنونی الکسیر می نامند، داروییست || بطور مجاز نظر مرشد کامل را نیز اکسیر گویند چه قلب ماهیت شخص را می کند.
– اکسیر اعظم: انسان کامل، شیخ، پیشوا.
– || بزرگترین کیمیا || اصل کار || هرچیز مفید و کمیاب || کیمیا، کمیاب، نایاب: فلان چیز اکسیر شده است، سخت کمیاب است یا نایاب است. آب در این خانه اکسیر است.

اکسیر
اکسیر

واژه اکسیر در اشعار فارسی

سائل از زر تو گردد قارون
اگر از مدح تو سازد اکسیر سوزنی

ندانم سپر ساز خاقانیا
که نادانی اکسیر دانستن است خاقانی

این یکی اکسیر نفس ناطقه
بر سر صدر زمان خواهم فشاند خاقانی

اشعارش از عراق ره آورد می برم
کاکسیر و گنج خسرو ایران شناسمش خاقانی

تو مگو کاین مس برون بد محتقر
در دل اکسیر چون گشتست زر مولوی

ای برادر خود بر این اکسیر زن
کم نیاید صدق مرد از صدق زن مولوی

شغل او شاعری است یا تنجیم
هوسش فلسفه است یا اکسیر خاقانی

سنگ از اکسیر من گهر گردد
خاک در دست من به زر گردد نظامی

اکسیر تو داد خاک را لون
وز بهر تو آفریده شد کون نظامی

گویند روی سرخ تو سعدی که زرد کرد
اکسیر عشق در مسم آویخت زر شدم سعدی

قلب اعیان است و اکسیر محیط
ائتلاف خرقه تن بی مخیط مولوی

اکسیری در لغتنامه دهخدا

اکسیری [ اِ ] ( ص نسبی ) منسوب به اکسیر، کیمیاگر، اکسیرگر:

به دارالخلافه خبر بازداد
که اکسیریی آمدست اوستاد نظامی

اکسیری صبح کیمیاگر
کرد از دم خویش خاک را زر نظامی

به دعا هیچ زبانی در لب باز نکرد
گرچه اکسیری این قلب چو تاثیر شدیم تأثیر

سحاب، سیماب به لغت اکسیریان.

اکسیرگر در لغتنامه دهخدا

اکسیرگر [ اِ گ َ ] ( ص مرکب ) کیمیاگر، اکسیرساز، اکسیری:

چو در کوره مرد اکسیرگر
فروبرده آهن برآورده زر نظامی

بر آن گوهر انداخت اکسیر زر
به اکسیر خود کردش اکسیرگر نظامی

معنی اکسیررنگ لغتنامه دهخدا

اکسیررنگ [ اِ رَ] (اِ مرکب ) کنایه از شراب (آنندراج ):

بده به دست من اکسیررنگ ای ساقی
که همچو برگ خزان دیده است رخسارم صائب تبریزی

مطالب پیشنهادی

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.8 تعداد آرا: 222

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir