حتما برای شما هم پیش آمده است واژه « شفیق » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( شفیق یعنی چه ?).
معنی شفیق
مترادف و معادل واژه شفیق:
- بامحبت
- حمیم
- دلسوز
- مهربان
- نرمخو
- مهرورز
- رحیم
اشتباه تایپی: | atdr |
آوا: | /Safiq/ |
نقش: | صفت |
متضاد شفیق: | قسی نامهربان |
شفیق به عربی: | رحیم متعاطف |
شفیق به انگلیسی: | boon clement friendly compassionate kind shafigh |
(شَ ) [ ع ] (ص) مهربان، دلسوز
مهربان، دلسوز.
معنی شفیق در لغتنامه دهخدا
شفیق [ ش َ ] ( ع ص ) مهربان، دلسوز، رحیم || نصیحت گر، آزمندبر نصیحت، دوست ناصح || رحیم و مهربان و دل رحم، مشفق، رئوف، عطوف، پرمهر، صمیمی:
یار بادت توفیق روزبهی باد رفیق
(رودکی)
دوستت باد شفیق دشمنت غیشه و نال
پس سلیمان گفت شو ما را رفیق
در بیابانهای بی آب ای شفیق (مولوی)
وگر بر رفیقان نباشی شفیق
به فرسنگ بگریزد از تو رفیق (بوستان)
– رفیق شفیق: دوست مهربان:
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
حریف حجره و گرمابه و گلستان باش (حافظ)
|| تسلی دهنده و دارای محبت و مهربانی و نیکخواه و خیراندیش.
شفیقی در لغتنامه دهخدا
شفیقی [ ش َ ] ( اِخ ) از جمله شعرای قرن نهم هجری و منسوب به دربار سلطان یعقوب است. وی مردی فاضل و کامل بود و در مباحثه مجادله مینمود، بیت زیر از اوست :
دلم زآن رشته جان را به تیر یار بربسته
که نتواند ز جا پرواز کردن مرغ پربسته
شفیقی [ ش َ ] ( اِخ ) ابوالحسن محمدبن علی بن ابراهیم شفیقی منقری، وی در رحبه ٔشام به سال 415 هَ ق حدیث گفت و ابونصر همزه بنی محمد همدانی از او روایت دارد.
معنای شفیقه در لغتنامه دهخدا
شفیقه [ ش َ ق َ / ق ِ ] ( از ع ، ص ) شفیقة، مؤنث شفیق.
شفیفه مونث شفیق.
معنی شفقت در لغتنامه دهخدا
شفقت [ ش َ ف َ ق َ / ش َ ق َ ] ( از ع ، اِمص ) مهربانی، مهر، برّ، رحمت، رأفت، عطوفت، مهربانی و ترحم و رحم و نرم دلی و ملایمت و مرحمت و عنایت و نوازش و دلنوازی و ملاطفت.
شفقت که بعضیها به تشدید قاف خوانند در اصل بروزن حرکت است که اسم مصدر اشفاق باشد… و در شعر فارسی گاه به سکون فاء استعمال شود.
مهربانی، و این لفظ را اکثر فارسیان به فتحات استعمال کرده اند اگرچه در عرف به سکون ثانی شهرت دارد و تحقیق این است که شفقت در اصل لغت به معنی ترس است چون مهربان از آفتاب و بلیات دوست خود را ترساننده باشد مجازاً بمعنی مهربانی مستعمل شده.
مهربانی و… در تداول به تشدید قاف به غلط تلفظ کنند و نیز شعرا به ضرورت به سکون فاء آورده اند، این اصطلاح اخلاقی است و عبارت ازملاطفت و مراحمت در حق غیر است و آن بود که از حالی غیرملایم که به کسی رسد مستشعر بود و همت بر ازاله آن مقصور دارد:
نه برکشیدش فرعون از آب و از شفقت
به یک زمان ننهادش همی فرو ز کنار (ابوحنیفه اسکافی)
– خواهران شفقت: دختران تارک دنیا.
|| (اصطلاح تصوف) مهر ورزیدن، و به اصطلاح متصوفان شفقت یامهر غیر از دوست داشتن و محبت است، و رجوع به محبت در اصطلاح متصوفه شود.
|| ترس.
شفقة [ ش َ ف َ ق َ ] ( ع مص ) شفقت، مهربانی کردن بر کسی، مهربان شدن، بذل همت است برای ازمیان بردن مطلب یا امر خلاف میل از مردم.
مهربانی، رحمت و رأفت و حنو و انعطاف || ضعف || عطوفت توأم با ترس، از این روست که خدای تعالی با صفت شفقت وصف نمیشود.