حتما برای شما هم پیش آمده است واژه تورق را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (تورق کردن یعنی چه ? ).
معنی تورق
مترادف و معادل واژه تورق:
- ورق زدن کتاب
- ورقه ورقه شدن
- برگ خوردن شتر
نقش: | اسم |
آوا: | /tavarroq/ |
اشتباه تایپی: | j,vr |
تورق به انگلیسی: | scaliness lamination |
تورق به عربی: | لوح |
تورق پذیری یعنی چه ?
تورق پذیری به قابلیت شکل پذیری فلزات اشاره دارد، همه فلزات تورق پذیر هستند اما فلزات نرم تورق پذیری زیباد و فلزات سخت تورق پذیری کم داند، اجسام تُرد و شکننده فاقد تورق پذیری هستند مثلا شیشه در دمای محیط شکننده است و هیچ تورق پذیری ندارد.
معنی تورق در لغتنامه دهخدا
تورق [ ت َ وَرْ رُ ] ( ع مص ) برگ خوردن شتر ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
برگ خوردن شتر، ورقه ورقه شدن جسمی
۱-( مصدر )برگ خوردن شتر و غیره
۲- ( مصدر ) ورقه ورقه شدن جسمی
جمع : تورقات
(تَ وَ رُّ ) [ ع ] (مص م) =
۱ – ورقه ورقه شدن جسمی
۲ – برگ خوردن شتر و غیره
۱- ورق زدن کتاب و مجله برای آشنایی اجمالی آن
۲- ورقه ورقه شدن جسمی
معنای ورق در لغتنامه دهخدا
ورق [ وَ ] ( ع مص ) برگ آوردن درخت، برگ بیاوردن درخت || برگ گرفتن از درخت، برگ از درخت فرا گرفتن.
واژه ورق [ وَ رَ ] ( ع اِ ) کاغذ، برگه کاغذ، کاغذ بریده، بخشی از کتاب شامل دو صفحه، بعضی گویند ورق به این معنی در کلمات قدماء وجود ندارد بلکه ورق اسم است برای پوستهای نازک که بر آنهابنوشتند و آن استعاره است از برگ درخت || برگ، ورقه یکی آن، برگ درخت.
– ورق چیزی خواندن: کنایه از اوصاف و احوال چیزی خواندن.
– ورق خوان وحی آسمانی: کنایه از مورخان.
– ورق خوردن: ملاقی شدن.
– ورق داغ: هندسه ( رقم ) که بر گوشه های پیشانی ( بالا ) اوراق نویسند چنانکه پاورق کلمه که پایان صفحات کتاب نویسند مطابق صفحه اول از ورق دوم و به هندوستان رکابک شهرت دارد.
ورق [ وَ / وِ / وُ رِ ] ( ع اِ ) سیم مضروب، سکه نقره، مسکوک سیمین، دراهم مضروبه.
ورق [ وَ رِ ] ( ع اِ ) سیم مضروب ج اوراق، وِراق || ( ص ) ( رجل… ) مرد فرومایه ناکس.
ورق [ وُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اَورَق || ج ِ ورقاء، کبوتران.
– ورق درنوشتن ؛ طی کردن، درنوردیدن، ورق دریدن، ترک دادن.
– ورق بینی: دیدن شماره تمام صفحات کتاب را تا سقطی نباشد. دیدن تمام اوراق کتابی را تا افتاده نداشته باشد.
– اصطلاح ورق پاره: صفحه کاغذ که پاره باشد، ورق ریختن: مات کردن و خراب کردن، جعل کردن.
– ورق زدن: صفحه شماری کردن. تصفح کردن. صفحه صفحه کردن.
– ورق زیرنگین: ورق طلا و نقره که برای افزایش رنگ و براقی آن زیر نگین لعل و یاقوت گذارند. ورق سیاه بودن: گناهکار بودن.
– ورق ساز: وراق، صحاف، ورق سنج: مطالعه کننده.
واژه ورق در اشعار فارسی
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار سعدی
حکم خدایی است که از کاف کن
بر ورق باد نویسد سخن جامی
ز گل زیباست درس بازی بلبل ز بر کردن
به تحریک صبا آخر ورق گر برنگرداند ظهوری
تیغعریان ترا دید ورق گردانید
آنکه دائم ز خدا عمر تمنا میکرد صائب
ورق خوبی معشوق ز هم برگردید
قلم عافیت از عاشق شیدا برخاست سعدی
ورق حسن محال است نگردد صائب
هیچ متبوع ندیدیم که تابع نشود صائب
معنی ورق در لغتنامه معین
(وَ رَ ) [ ع . ] (اِ. ) =
- برگ درخت
- برگ کاغذ ج اوراق
- دسته ای کارت که با آن بازی کنند
معنی ورق در فرهنگ عمید
- کاغذ، برگ، واحد شمارش کاغذ.
- هر نوع صفحۀ فلزی پهن و نازک: ورق آلومینیوم.
- هریک از کارت های مقوایی مصور و مستطیل شکل که برای هر نوع بازی قمار.
- بازی قمار با کارت های شکل دار: داشتند ورق بازی می کردند.
- [قدیمی] برگ درخت.
مطالب پیشنهادی
تورق کردن یعنی چه ?