حتما برای شما هم پیش آمده است واژه مشفق را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (مشفق یعنی چه ? ).

معنی مشفق
معنی مشفق

معنی مشفق

مترادف و معادل واژه مشفق:

  • باشفقت
  • بامحبت
  • غمخوار
  • خیرخواه
  • دلسوز
  • شفیق
  • مهربان
  • مهربانی کننده
  • ناصح
  • مهرورز
آوا:/moSfeq/
نقش:صفت
اشتباه تایپی:latr
متضاد مشفق:نامهربان
مشفق به انگلیسی:kind
tender
friend
معنی مشفق
معنی مشفق در لغتنامه معین ?

(مُ فِ) [ ع ] (اِفا) مهربان، مهربانی کننده.

معنی مشفق در فرهنگ عمید ?

دل سوز، مهربان.

معنی مشفق در لغتنامه دهخدا

مشفق [ م ُ ف ِ ] ( ع ص ) مهربان و نصیحت گر، مهربانی کننده، خیرخواه: باش از برای رعیت پدر مشفق، چنان نمود که وی امروز ناصح تر و مشفق تر بندگانست، لاجرم حقهای آن پیر مشفق نگاه داریم.

گه سیاه آید بر تو فلک داهی
گه تو را مشفق و یاری ده و یار آید

ناصرخسرو

مشفق ترزیردستان آن است که در رسانیدن نصیحت مبالغت واجب بیند ( کلیله و دمنه ) شتر گفت بیار ای یار مشفق ( کلیله و دمنه ) و اگر مشفقی باشد که این ترتیب بداند کردن مال بسیار آنجا حاصل گردد ( فارسنامه ابن البلخی ص 14 ).

دادار جهان مشفق هر کار تو بادا
کو را ابدالدهر جهاندار تو بایی خاقانی

مشفق پدر، مرید پسر به بود که نخل
بر تن کمر بخدمت خرما برافکند خاقانی

مشفق ترین هواخواهان آن است که… ( سندبادنامه ) شواهد سرایر ناصحان مشفق… هر لحظه مستحکمتر است ( سندبادنامه ص 10 ).

من غم تو میخورم تو غم مخور
بر تو من مشفق ترم از صد پدر مولوی

مشفق و مهربان خوش طبع و شیرین زبان ( گلستان ).

از همگان بی نیاز و بر همه مشفق
از همه عالم نهان وبر همه پیدا سعدی

|| ترسان و مرد بیمناک، ترسنده بر کسی.

مشفق [ م ُ ش َف ْ ف َ ] ( ع ص ) دهش کم و قلیل.

معنای مشفقانه در لغتنامه دهخدا

مشفقانه [ م ُ ف ِ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) از روی مهربانی و محبت، محبت آمیز: نصیحت خالص از ریا و صادقانه و وعظ نصیحت آمیز مشفقانه.

خانه داری و اعتماد سرای
یک یک آوردمشفقانه بجای نظامی

مشفقی در لغتنامه دهخدا

مشفقی [ م ُ ف ِ ] ( حامص ) مهربانی و نصیحتگری:

بر ملک و خانه تو ملک مشفقی نمود
گر مشفقی نمود مر او را فلک ، رواست فرخی

این سخن گفت و چون از این پرداخت
مشفقی کردو مهربانی ساخت نظامی

مشفقی [م ُ ف ِ ] ( اِخ ) بغدادی است و در خدمت مولانا لسانی بلکه مولانا را، بجای فرزند بود. بخدمت ارباب شعر رسیده و در قوافی وقوفی دارد. جواب مطلع کمال خجندی که.

مشفقی [ م ُ ف ِ ] ( اِخ ) آذر بیگدلی در آتشکده آرد: به کرباس فروشی اوقات میگذراند و بسیار نیک ذات و خجسته صفات بود از اوست.

شفقت در لغتنامه دهخدا

شفقت [ ش َ ف َ ق َ / ش َ ق َ ] ( از ع ، اِمص ) مهربانی، مهر، برّ، رحمت، رأفت، عطوفت، مهربانی و ترحم و رحم و نرم دلی و ملایمت و مرحمت و عنایت و نوازش و دلنوازی و ملاطفت.

|| ( اصطلاح تصوف ) مهر ورزیدن، و به اصطلاح متصوفان شفقت یامهر غیر از دوست داشتن و محبت است و رجوع به محبت در اصطلاح متصوفه شود || ترس.

شفقة [ ش َ ف َ ق َ ] ( ع مص ) شفقت. مهربانی کردن بر کسی، مهربان شدن، بذل همت است برای ازمیان بردن مطلب یا امر خلاف میل از مردم.

شفقة [ ش َ ف َ ق َ ] ( ع اِمص ) مهربانی، رحمت و رأفت و حنو و انعطاف || ضعف || عطوفت توأم با ترس، از این روست که خدای تعالی با صفت شفقت وصف نمیشود.

– اظهار شفقت کردن: نوازش نمودن و ترحم کردن و ملاطفت نمودن.
– بی شفقت: بی رحم و بی مروت و ستمگر و درشت و نامهربان:

اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار
طالع بی شفقت بین که درین کار چه کرد حافظ

– خواهران شفقت: دختران تارک دنیا.
به سکون فاء:

ای قوت جان من ز لطف تو
بی شفقت خویش مرده انگارم مسعودسعد

ور چشم فلک به شفقت استی
زو خون شفق چکیده بودی خاقانی

ایا شهان زمانه عیال شفقت تو
به حال من نظری کن به دیده اشفاق خاقانی

مطالب پیشنهادی

مشفق یعنی چه ?

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.8 تعداد آرا: 456

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir