حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « سفله » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (سفله یعنی چه ?).

معنی سفله
معنی سفله

معنی سفله

مترادف و معادل واژه سفله:

  • بدسرشت
  • بدنهاد
  • دون صفت
  • رذیل
  • پست
  • جلب
  • حقیر
  • دنی
  • دون
  • دون همت
  • رذل
  • فرومایه
  • ناجوانمرد
  • ناکس
  • جمع سافل
تلفظ:/sefle/
جمع:سافلین
اشتباه تایپی:stgi
سفله به انگلیسی:base
boor
boorish
despicable
evil
mean
rascal
rascally
scoundrel
villain
mean (person)
معنی سفله
معنی سفله در لغتنامه معین ?

(س یا سُ ) [ ع سفلة ] (ص)=
۱ – پست، فرومایه
۲ – بدسرشت ج سفلگان

معنی سفله در فرهنگ عمید ?

پست، فرومایه، ناکس، پست فطرت.

معنی سفله در لغتنامه دهخدا

سفله [ س ِ ل َ ] ( ع ص ) فرومایه، مردم ناکس و فرومایه، ناکسان، پست، سفلةالناس و سَفِلَتهم اسافلهم و غوغاؤهم:

چرخ فلک هرگز پیدا نکرد
چون تو یکی سفله و تنک و ژکور

رودکی

سفله فعل مار دارد بی خلاف
جهد کن تا روی سفله ننگری ابوشکور بلخی


همان بددل و سفله و بی فروغ
سرش پر ز کین و زبان پرفروغ فردوسی

ستایش نباید سر سفله مرد
بر سفلگان تا توانی مگرد فردوسی

پیش من این سفله بچاه اوفتد
من سر از این چه بفلک برکنم ناصرخسرو

مدار دست گزافه به پیش این سفله
که دست باز نیاری مگر شکسته و شل ناصرخسرو

سفله دارد ز بهر روزی بیم
نخورد دیگ گرم کرده کریم سنایی

سفله گان را و رادمردان را
کار بر یک قرار و حال نماند خاقانی

سنگ سیاه کعبه را بوسه زده پس آنگهی
دست سفید سفلگان بوسه زنم دریغ من خاقانی

سفله را اقطاع دنیی بهتر از عقبی بود
خود جعل را بوی سرگین به ز عود و عنبر است عطار

هر که او سفله را بزرگ کند
سعی در فربهی گرگ کند کمال الدین اسماعیل

تن به بیچارگی و گرسنگی
بنه و دست پیش سفله مدار سعدی

گفتم دون است و بی سپاس و سفله و حق ناشناس که باندک تغیر حال از مخدوم قدیم برگردد سعدی

در مقامی که بیاد لب او می نوشند
سفله آن مست که باشد خبر از خویشتنش حافظ

معنای سفله پرور

مترادف و معادل واژه سفله پرور:

  • حقیرپرور
  • فرومایه پرور
  • دون پرور
  • ناکس پرور، سفله نواز

فرهنگ عمید:

آن که مردم فرومایه را بپروراند: دنیای سفله پرور.

سفله پرور در لغت نامه دهخدا

سفله پرور [ س ِل َ / ل ِ پ َرْ وَ ] ( نف مرکب ) دون پرورنده، که فرومایگان را نوازد و جوانمردان را خوار دارد:

آب و هوای فارس عجب سفله پرور است
کو همرهی که خیمه از این خاک برکنم

حافظ

سبب مپرس که چرخ از چه سفله پرور شد
که کام بخشی او را بهانه بی سببی است حافظ

سفله نهاد [ س ِ ل َ / ل ِ ن ِ / ن َ ] ( ص مرکب ) آنکه سرشت فرومایه داشته باشد.

/sofleparvar/

سفله طبع در لغتنامه دهخدا

سفله طبع [ س ِ ل َ / ل ِ طَ ] ( ص مرکب ) پست، دون، ناکس، که طبع سفلگان دارد:

سفله طبع است جهان بر کرمش تکیه مکن
ای جهاندیده ثبات قدم از سفله مجوی حافظ

مطالب پیشنهادی

سفله یعنی چه ?

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.8 تعداد آرا: 234

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir