حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « امساک » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (امساک یعنی چه ?).
معنی امساک
مترادف و معادل واژه امساک:
- اجتناب
- احتراز
- بخل
- پرهیز
- خست
- تجنب
- تحرز
- بازایستادن
- تنگ نظری
- حذر
- خودداری
- خویشتن داری
- کم خواری
- دوری
- زفتی
- صرفه جویی
- قناعت
- لئامت
- نان کوری
- نظرتنگی
امساک به معروف: | به معنی زندگی کردن مرد با همسرش به نیکی و درستی |
آوا: | /~emsAk/ |
امساک به انگلیسی: | economy parsimony saving thrift thriftiness |
امساک به عربی: | امساک جفلة |
امساک در لغتنامه دهخدا
امساک [ اِ ] ( ع مص ) چنگ درزدن، چنگ در چیزی زدن، تشبث کردن، اعتصام، گویند: امسک بالشی، اذا تمسک به || بازایستادن، وا ایستادن، درایستادن.
|| بند کردن || خاموش شدن || خودداری کردن از خوردن غذا || بازداشتن || نگاه داشتن || ببستن، بند آوردن || ( اِمص ) زفتی و خست و لاَّمت و بخل و کمی و تنگی و قصور، بخل، خست، زفتی: اگر مواضع حقوق به امساک نامرعی دارد بمنزلت درویشی باشد… || خودداری، بازایستادگی و دارش || کم خواری.
– امساک درغذا: کم خوردن.
– امثال:
امساک از کدخدایی مدان.
( اِ ) [ ع ] =
۱- (مص ل) نگاه داشتن
۲- نخوردن غذا
۳- (اِمص) خودداری
۴- بخل، خست
۱- خودداری از غذا خوردن
۲- بخل، خست، زفتی
۳- [قدیمی] بازایستادن
۴- [قدیمی] چنگ درزدن
خودداری، مدارا، طاقت، تحمل، شکیبایی، امساک
امساک کردن در لغتنامه دهخدا
امساک کردن [ اِ ک َ دَ] ( مص مرکب ) بخل کردن و قصور کردن و خود را باز داشتن از چیزی، دریغ داشتن:
تو از فشاندن تخم امید دست مدار
که در کرم نکند ابر نوبهار امساک صائب
سرچه باشد که من از تیغ تو امساک کنم
ترسم آنرا گره خاطر فتراک کنم میرزا حسن واهب
مطالب پیشنهادی
امساک یعنی چه ?