حتما برای شما هم پیش آمده است واژه « تهور » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (تهور یعنی چه ?).
معنی تهور
مترادف و معادل واژه تهور:
- بی باکی
- بی پروایی
- جرئت
- نترسی
- جسارت
- سرنترسی
- دلاوری
- دلیری
- فرو ریختن بنا
تلفظ: | /tahavvor/ |
متضاد تهور: | جبن |
جمع: | تهورات |
اشتباه تایپی: | ji,v |
تهور به انگلیسی: | audacity bravery courage daring dauntlessness derring-do valiance valor |
(تَ هَ وُّ ) [ ع ] (مص ل)=
۱ – ویران شدن
۲ – بی باکی کردن
۱- شجاعت، دلیری
۲- [قدیمی] گستاخی، بی پروایی
۳- [قدیمی] به واسطۀ بی پروایی دچار حادثه و آسیبی شدن
۴- [قدیمی] ستم
معنی تهور در لغتنامه دهخدا
تهور [ ت َ هََ وْ وُ ] ( ع مص ) فرودریدن بنا. تهیر، منهدم شدن و فروریختن بنا || فرا گرفتن تب قوم را || گذشتن شب یا بیشتر از آن || گذشتن بیشتر زمستان || شکستن سرما || افتادن در چیزی به بی باکی.
بی باکی کردن، بی پروائی کردن || ( اِمص ) بی باکی، بی پروائی، گستاخی، ج تهورات، مردانگی و به قول حکما افراط قوت غضبی و آن مذموم است. طرف افراط شجاعت است و از جمله اجناس رذائل و آن اقدام است بر آنچه پسندیده نباشد.
آن هیئتی است حاصل از قوه غضبیه و دست زدن به اعمالی است که نباید بدان اقدام کرد. دلیری، گستاخی، بی پروائی، جسارت، بی باکی، بادساری، شوخ روئی، شوخ چشمی، شوخی، شوخی اندر حرب، بی پروائی و گستاخی و بی باکی و تندی و زبردستی و رشادت و دلیری و جلادت:
چنان بسازد با حزم توتهور تو
چنانکه رامش را طبع مردم میخوار ابوحنیفه اسکافی
و تا اینجاست، نشنوم که از وی تهوری و بی طاعتیی که اندک دل بدان مشغول باید داشت، در شب کس فرستاده بود نزدیک کدخدای علی تکین محمودبیک و پیغام داده و نموده و گفته که اصل تهوّر و تعدی از شما بود.
در تهور کسی فلاح ندید
روی آرامش و صلاح ندید
متهور تباه دارد ملک
وز تهور سیاه دارد ملک سنائی
زن گفت ای ظالم متهور… بنگر تا فضل ایزد… بینی در مقابله جور و تهور خویش، تهور و تجبر او ( شیر ) می شناختم و در تهور چون سیل که از نشیب و فراز پرهیزد سواران را به گفتن او تهور زیاده شد.
برانگیختم گرد هیجا چو دود
چو دولت نباشد تهور چه سود سعدی
دلاور که باری تهور نمود
بباید به مقدارش اندر فزود سعدی
تهورامیز
مترادف و معادل واژه تهورامیز:
- بی باکانه
- جسارت آمیز
- دلاورانه
- دلیرانه
- گستاخانه
متضاد واژه تهورامیز: بزدلانه
/tahavvorAmiz/
تهور داشتن [ ت َ هََ وْ وُ ت َ ] ( مص مرکب ) بی باک بودن و مردانگی و رشادت داشتن.
تهورانه [ ت َ هََ وْ وُ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی، ق مرکب) بطور تهور و بی باکی و رشادت ( ناظم الاطباء ).
معنای متهور در لغتنامه دهخدا
متهور [ م ُ ت َ هََ وْ وِ ] ( ع ص ) آن که در چیزی به بی باکی افتد، گستاخ و بی باک و بی پروا، درافتاده در چیزی به بیباکی، دلیر، بی باک، بی پروا، جسور، گستاخ، بی باکی کننده: این پسر بقیة الوزراء که جباری بود از جبابره و مردی فاضل و با نعمت و آلت و عدت و حشمت بسیار اما متهور بود.
رسول به درگاه آمد از آن ِ ترکمانان مردی پیربخاری دانشمند و سخنگوی نامه ای داشت به خواجه بزرگ سخت به تواضع نبشته و گفته که ما خطا کردیم ، در متوسط و شفیع و پایمرد سوری را کردن که وی متهور است.
زن گفت ای ظالم متهور برخیز، اگر خار در چشم متهوری مستبد افتد ودر بیرون آوردن آن غفلت برزد بی شبهت کور شود، و سنتهای مذموم که ظلمه و متهوران نهاده بودند بیکبار محو کرد تا خلایق روی زمین آسوده و مرفه پشت به دیوار امن و فراغت آوردند، سلطان علاءالدین پادشاهی متهور جبار، قهار و بی رحم بود.
آن قلعه را چندال بهور داشت و او از متهوران هند بود.
|| شوخ اندرحرب، آن که حمله می برد و می تازد و بناگهان قصد چیزی میکند و بر آن حمله مینماید. || آنکه می لغزد و سهو و خطا میکند. || بی اندیشه و فکر || بنای فرودریده و خراب و ویران گشته || گذشته بیشتر از شب و یا زمستان || مأخوذ ازتازی ، تند و تیز و شدید و غضبناک و خشمگین.
مطالب پیشنهادی
تهور یعنی چه ?