حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « متناوب » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (متناوب یعنی چه ?).
معنی متناوب
مترادف و معادل واژه متناوب:
- پی در پی
- پشت سر هم
- به نوبت
- تحت یک چرخه تکراری
تلفظ: | /motenAveb/ |
اشتباه تایپی: | ljkh,f |
اشتباه املایی: | مطناوب |
متناوب به انگلیسی: | alternate alternative intermittent periodic recurrent allernate recurring [med] periodical |
متناوب به عربی: | بدیل تمایل متقطع متقفز مستمر |
معنی متناوب در لغتنامه دهخدا
متناوب [ م ُ ت َ وِ ] ( ع ص ) به نوبت گیرنده آب و جز آن، به نوبه، به نوبت.
(مُ تَ وِ ) [ ع ] (اِفا) یکی پس از دیگری، آنچه به نوبت بیاید.
آنچه به نوبت بیاید، یکی پس از دیگری.
معنای تناوب
مترادف تناوب:
- بسامد
- توالی
- نوبت
- نوبت گذاشتن
- نوبتی کار انجام دادن
- متناوب بودن
- گاه به گاه
تلفظ: | /tanAvob/ |
تناوب به انگلیسی: | cycle alternation interchange rotation intermittence |
معنی تناوب در لغتنامه دهخدا
تناوب [ ت َ وُ ] ( ع مص ) بنوبت کردن، بنوبت کار کردن: تناوبوا علی الامر؛ تداولوه بینهم یفعله هذا مرة و هذا مرة || قسمت نمودن آب را به سنگ ریزه قسمت : تناوبوا علی الماء || بنوبت گرفتن: و هم یتناوبون النوبة فیما بینهم فی الماء و غیره ؛ یعنی ایشان به نوبت می گیرند آن را || ( اِ ) آیش بنوبت.
فرهنگ معین:
(تَ وُ ) [ ع ] (مص ل) به نوبت کاری را انجام دادن.
فرهنگ عمید:
به نوبت و با فاصلۀ معین کاری انجام دادن.