حتما برای شما هم پیش آمده است واژه ظلمات را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (ظلمات یعنی چه ? ).
معنی ظلمات
مترادف و معادل واژه ظلمات:
- تاریکی ها
- تیرگی ها
- گمراهی
- جمع ظلمت
تلفظ ظلمات: | /zolamAt/ |
متضاد ظلمات: | روشنایی |
ظلمات به انگلیسی: | dark region deep darkness dark region where the water of life wasbelieved to be obscure pitch-dark stygian |
(ظُ لَ یا لُ ) [ ع ] (اِ) جِ ظلمت، تاریکی ها
۱- = ظلمت
۲- [قدیمی] در باور قدما، جایی در انتهای زمین که محل چشمۀ آب حیات است: شنیده ای که سکندر برفت تا ظلمات / به چند محنت و خورد آن که خورد آب حیات (سعدی: ۱۸۳ )، قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن / ظلمات است بترس از خطر گمراهی (حافظ: ۹۷۴ )
* ظلمات ثلاث:
۱- [مجاز] سه تاریکی که حضرت یونس به آن مبتلا شد: تاریکی شب، تاریکی شکم ماهی، و تاریکی قعر دریا
۲- (تصوف ) کدورت طبعی، هوای نفسانی، و خاصیت حیوانی
۳- [قدیمی، مجاز] سه تاریکی که جنین در آن قرار دارد: تاریکی مشیمه، تاریکی رحم، و تاریکی شکم مادر
معنی ظلمات در لغتنامه دهخدا
ظلمات [ ظُ ل ُ / ظُ ل َ ] ( ع اِ ) ج ِ ظلمت || قسمتی از زمین به شمال که به عقیده قدما بدانجا دائماً شب باشد و آب حیوان بدانجاست و به زمین آن گوهرها پراکنده است و اسکندر و خضر به طلب آب حیات بدانجا شدند و خضر آب زندگی بخورد و زنده جاوید ماند: هر گوهر که ذوالقرنین قلم او از ظلمات دوات بیرون کشید درّی بود در واسطه قلاده روزگار.
شنیده ای که سکندر برفت تا ظلمات
سعدی
به چند محنت و خورد آنکه خورد آب حیات
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی حافظ
|| ظلمات بحر در بیت ذیل خاقانی کنایه از شب است :
صبحدم آب خضر نوش از لب جام گوهری
کز ظلمات بحر جست آینه سکندری خاقانی
معنای ظلمت
مترادف و معادل واژه ظلمت:
- تاریکی
- تیرگی
- سیاهی
- ظلام
متضاد ظلمت: | روشنایی فروغ نور |
تلفظ ظلمت: | /zolmat/ |
معنای ظلمت در لغتنامه دهخدا
ظلمت [ ظُ م َ ] ( ع اِ ) ظُلمة. تاریکی. ظلماء. دجی. تیرگی. مقابل روشنا و روشنائی :
شبی دیرند ظلمت را مهیا
چو نابینا در او، دو چشم بینا رودکی
کجا نور و ظلمت بدو اندر است
ز هر گوهری گوهرش برتر است فردوسی
بیهوده مجوی آب حیوان
در ظلمت خویش چون سکندر ناصرخسرو
شب گریزد چونکه نور آید ز دور
پس چه داند ظلمت شب حال نور مولوی
نور حق چون برسدظلمت باطل برود سعدی
|| عذاب || شدّت || نقصان فعل حاسه بینائی: ظلمةالبصَر، ج ظُلَم، ظُلَمات، ظُلُمات، صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد.
فرهنگ معین:
(ظُ مَ ) [ ع ظلمة ] (اِ) تاریکی، ج ظلمات.
فرهنگ عمید:
تاریکی
مطالب پیشنهادی
- تظلم یعنی چه ?
- بیغوله یعنی چه ?
- تخدیر یعنی چه ?
- متن در مورد شب بیداری
- داستان ضرب المثل ماه پشت ابر نمی ماند
ظلمات یعنی چه ?