حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « کتمان » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (کتمان یعنی چه ?).
جدول محتوا
معنی کتمان
مترادف و معادل واژه کتمان:
- پرده پوشی
- رازپوشی
- پنهانکاری
- خفیه کاری
- نهان کاری
- کتم
- ذخیره
- مخفی کردن
- پوشیده داشتن راز
تلفظ: | /ketmAn/ |
متضاد کتمان: | افشا |
کتمان به آلمانی: | (reservation (f (voranmeldung (f (reservierung (f |
کتمان به انگلیسی: | reservation reticence concealment |
کتمان به عربی: | حجز |
(کِ) [ ع ] (مص م) پنهان داشتن، پنهان کردن.
پنهان کردن، پنهان داشتن چیزی یا امری.
معنی کتمان در لغتنامه دهخدا
کتمان [ ک ِ ] ( ع مص ) پنهان شدن || پنهان داشتن، پنهان کردن، پوشیدن و پنهان کردن چیزی، پوشیدن راز، پوشیدن گواهی و جز آن، پوشیدگی، نگاهداری، نهان داشت: و هر راز که ثالثی در آن محرم نشود هر آینه از اشاعه مصون ماند و باز آنکه به گوش سیمی رسید بی شبهت در افواه افتد و بیش امکان کتمان آن صورت نبندد. و عقل مرد را به هشت خصلت بتوان شناخت… پنجم مبالغت در کتمان راز خویش و از آن دیگران.
– کتمان سر: نگهداری راز، پوشیده داشتن راز: برزویه گفت قویتر رکنی بناء مودت دوستان را کتمان اسرار دوستان است، ابوعلی گفت چون نبض و تفسره بدیدم مرا یقین گشت که علت عشق است و از کتمان سر حال بدینجا رسیده است.
– کتمان شهادت: امتناع از گواهی دادن.
|| درگرفتن مشک شیر یا شراب را، درگرفتن و نگاه داشتن مشک شیر یا شراب را || یقال للفرس اذا ضاق منخره عن نفسه قد کتم الربو و کذا منخر واسع لایکتم الربو، و چون منخر اسب تنگ باشد که نفس آن تنگی کند گویند قد کتم الربو و اگر منخر وی گشاد باشد گویند لایکتم الربو.
کتمان [ ک ُ / ک ِ] ( ع اِ ) گیاه وسمه || ( اِخ ) موضعی است، ابومنصور گفت نام بلدی است از بلاد قیس || کوهی است، ابوزیاد گفت کوهی است در بلاد بنی عقیل || وادیی است در نجران.
معنای مکتوم در لغتنامه دهخدا
مکتوم [ م َ] ( ع ص ) پوشیده، پنهان و پوشیده، پنهان داشته، نهان داشته:
تا که اسرار قدر در تتق پرده غیب
ز اطلاع بشر و علم ملک مکتوم است جمال الدین عبدالرزاق
وقت آن شد ای شه مکتوم سیر
کز کرم ریشی بجنبانی به خیر مولوی
رفیقان چشم ظاهربین بدوزید
که ما را در میان سری است مکتوم سعدی
سِرِّ مکتوم: راز نهان. سِرِّ مخزون.
– مکتوم داشتن: پنهان کردن، نهان داشتن. مخفی کردن، پوشیده داشتن.
|| ( اِ ) کنایه از راز، مأخوذ از تازی، راز: چون ملک زاده کنانه خاطر از مکنون سر و مکتوم دل بپرداخت…
فرهنگ معین:
(مَ ) [ ع ] (اِمف) پوشیده و پنهان.
فرهنگ عمید:
پوشیده، پنهان.
معنای کتم در لغتنامه دهخدا
کتم [ ک ُ ] ( ع اِ ) برگ نیل، کَتَم، برگ نیل و وسمه || ( اِخ ) شهری است.
کتم. [ ک َ ] ( ع مص ) پنهان داشتن چیزی را، پوشیدن و پنهان کردن چیزی ( ترجمان القرآن جرجانی ص 81) پوشیدن راز، کِتمان:
نی ز بخل سیم و مال و زر خام
از برای کتم آن سر از عوام مولوی
|| ( اِ ) سخن، کَتمَة :
در کتم همه اول گفتار تو بودی
گفتار هنر را همه کردار تو بودی منوچهری
|| ( اِمص ) پوشیدگی. اختفا، اخفای سر || امتناع || ( اِ ) پرده.
– کتم عدم: جهان نیستی:
ز آغازبودش به داد آورید
خدای این جهان را ز کتم عدم ناصرخسرو
وز بهر آنکه نیست شود هر چه هست او
خیمه وجود بر سر کتم عدم زند خاقانی
عبدالغفارکز کمانش
در کتم عدم گریخت نقصان خاقانی
مقبلی از کتم عدم ساز کرد
سوی وجود آمد و در باز کرد نظامی
دگر ره به کتم عدم در برد
وزانجا به صحرای محشر برد سعدی
– کتم غیب: جهان پوشیده. عالم غیب:
حرصهای رفته اندرکتم غیب
تاختن آورد و سر برزد ز جیب.
مولوی
اگر که رأی تو شمعی براه دیده نهاد
به کتم غیب توان دید راه پنهانی وحشی
کتم [ ک ُ ت ُ ] ( ع اِ ) ج ِ کَتوم.
– كَتُوم: پنهان كننده راز، راز نگهدار.
مطالب پیشنهادی
کتمان یعنی چه ?