حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « کنام » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (کنام یعنی چه ?).
معنی کنام
مترادف و معادل واژه کنام:
- بیشه
- چراگاه
- کمینگاه
- لانه
- جایگاه حیوانات چرنده ودرنده
- شبگاه دد و دام
- خلوتگاه
- کمینگاه
- موقعیت و مکانی که یک گونه در زیستگاهش اشغال می کند
(کُ ) (اِ) =
۱ – جایگاه و آشیانة حیوانات
۲ – چراگاه
۱- جایگاه حیوانات چرنده و درنده، شبگاه دد و دام: چو یک پاس بگذشت درنده شیر / به سوی کنام خود آمد دلیر (فردوسی: ۲/۲۲ ).
۲- چراگاه
۳- آشیانه
تلفظ: | konaam کُنام |
کنام به عربی | عرین |
معنی کنام در لغتنامه دهخدا
کنام [ ک ُ ] ( اِ ) آرامگاه و آشیانه آدمی و سایر حیوانات چرنده و پرنده و دد و دام و سباع و بهایم، محل و مکان و آرامگاه آدمی وحیوانات دیگر از درندگان و آشیانه مرغ و پرندگان، آرامگاه آدمی و وحوش و آشیانه مرغان، آرامگاه و خانه آدمی و آشیانه بهائم و سباع و دد و همه حیوانات چرنده و پرنده، آرامگاه بهایم و آشیانه مرغان صحرا، شبگاه شیر و دد و دام و مرغ باشد، شبگاه و آرامگاه سباع و جوارح طیور:
دریغ است ایران که ویران شود
فردوسی
کنام پلنگان و شیران شود
همه بوم ایران تو ویران شمر
کنام پلنگان و شیران شمر فردوسی
چو یک پاس بگذشت درنده شیر
به پیش کنام خود آمد دلیر فردوسی
چنانکه میش کند بچه در نشیمن شیر
چنانه کبک نهد خایه در کنام عقاب قطران
در این بیشه زین بیش مگذار گام
که ببر بیان دارد آنجا کنام اسدی
صحن زمین کنام ستور سپاه تست
اوج سپهر ساق ستون خیام تست ابوالفرج رونی
من خاک خاک او که ز تبریزکوفه ساخت
خاکیست کاندر او اسداﷲ کند کنام خاقانی
ز عدل شامل او بوی آن همی آید
که در کمین گه شیران کنام سازد رنگ ظهیرالدین فاریابی
بسی وادی و غار ویران دراو
کنام پلنگان و شیران در او نظامی
|| بیشه و جنگل || چراگاه دواب، چراگاه، چرانیدن شتر باشد گویند اشتر را به کنام بر یعنی، به چرا بر:
چنانکه اشتر ابله سوی کنام شده
ز مکر روبه وز زاغ و گرگ بی خبرا رودکی
ما را آب چاه بباید خوردن و آب روان و یخ نیابیم و اشتران ایشان به کنام علف توانند شد.
تا بود لوک شب و ترکی روز
زیر این سبزه ٔگردون به کنام اثیرالدین اومانی
|| آسایشگاه، منزل و جایگاه اسیران که شاپور آن را بنا کرده:
به اهواز کرد آن سوم شارسان
بدو اندرون کاخ و بیمارسان
کنام اسیرانش کردند نام
اسیر اندر او یافتی خواب و کام فردوسی
کنامگاه در لغتنامه دهخدا
کنامگاه [ ک ُ ] ( اِ مرکب ) چراگاه دواب : و چهارصد گزی زمین… و به عهد ملک سعید اردشیر کنامگاه اسبان تازی او بود.
چراگاه دواب: و چهار صد گزی زمین… و بعهد ملک سعید اردشیر کنامگاه اسبان تازی او بود .