حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « ناورد » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (ناورد یعنی چه ?).

معنی ناورد
معنی ناورد

معنی ناورد

مترادف و معادل واژه ناورد:

  • آرزم
  • آورد
  • جنگ
  • جولانگاه
  • رزم
  • ستیز
  • نبرد
  • رزمگاه
  • عرصه
  • میدان
  • جولان
  • رفتار و گردش گرد یکدیگر
تلفظ ناورد:navard
اشتباه تایپی:kh,vn
ناورد به انگلیسی:competition
contest
match
meet
rivalry
sport
معنی ناورد در فرهنگ معین ?

(وَ ) =
۱ – نبرد، جنگ
۲ – رزمگاه

معنی ناورد در فرهنگ عمید ?

۱- نبرد، جنگ
۲- جولان و گردش گرد یکدیگر: خیالی کرد با خود کاین جوانمرد / که زد بر دور من چون چرخ ناورد (نظامی۱: ۱۴۹ )
* ناورد بردن: (مصدر لازم ) [قدیمی] حمله بردن، حمله کردن
* ناورد دادن: (مصدر لازم، مصدر متعدی ) [قدیمی] جولان دادن
* ناورد کردن: (مصدر لازم ) [قدیمی]
۱- جولان کردن
۲- پیکار کردن

معنی ناورد در لغتنامه دهخدا

ناورد [ وَ ] ( اِ ) نورد. نبرد، جنگ، جدال، نبرد، آورد. جنگ کردن به مبارزت، جدل، تاختن، رزم، مبارزت، نبرد، جنگ دو کس یا دو لشکر، آورد، حرب، کارزار، پرخاش، فرخاش، وغا، هیجا، ستیز :

برون آمد و رای ناورد کرد
برآورد بر چهره ماه گرد

فردوسی

سخن در صلاح است و تدبیر و خوی
نه در اسب و ناورد و چوگان و گوی سعدی

جهان گشت پر گرد آوردجوی
ز خون خاست در جای ناورد جوی اسدی

با سینه من چه کینه گردون را
با پشّه عقاب را چه ناورد است خاقانی

ناورد محنت است در این تنگنای خاک
محنت برای مردم و مردم برای خاک خاقانی

یارب که دیومردم این هفت دار حرب
در چاردار ملک چه ناورد کرده اند خاقانی

همتم رستمی است کز سر دست
دیو آز افکند به ناوردی خاقانی

چو کرد آن زبانی سیه را زبون
نیامد به ناورد او کس برون نظامی

زمینی که شد جای ناورد او
کند سرمه دیده مه گرد او اسدی

که گر جان را جهان چو کالبد خورد
چرا با ما کند در خواب ناورد نظامی

به پیکار دشمن دلیران فرست
هژبران به ناورد شیران فرست سعدی

پدر هر دو را سهمگین مرد یافت
طلبکار جولان و ناورد یافت سعدی

|| رزمگاه:

به گرز و سنان اسب تازی گرفت
به ناورد صد گونه بازی گرفت اسدی

|| گرد گاشتن اسب است چون دایره || جولان، رفتار بسرعت:

از دویدن بازمانند آهوان چون روز صید
اسب را ناورد در صحرای پهناور دهد امیرمعزی

|| رفتار، رفتن:

تا بجائی رسیدشان ناورد
که بدان جای دل قرار آورد نظامی

فرمود به پیر کای جوانمرد
زین پیش مرا نماند ناورد نظامی

معنای ناوردگاه در لغتنامه دهخدا

ناوردگاه [ وَ ] ( اِ مرکب ) جنگ گاه، جای جنگ، محل پیکار، آوردگاه، رزمگاه، میدان جنگ، دشت کین، دشت نبرد، آوردگه، رزمگه، میدان رزم:

دو لشکر بهم کینه خواه آمدند
دلیران ناوردگاه آمدند اسدی

|| جولانگاه، جولانگه:

ناوردگاه سازد میدان مدح تو
هر کس که او سوار کمال و هنر شود مسعودسعد

او را چو در نبرد برانگیزد
ناوردگاه چرخ کیان باشد مسعودسعد

معنای ناوردگاه در لغتنامه معین

( ~ ) (اِمر) رزمگاه و میدان جنگ.

فرهنگ عمید:

میدان جنگ، جای نبرد و زدوخورد.

ناورد بردن در لغتنامه دهخدا

ناورد بردن [ وَ ب ُدَ ] ( مص مرکب ) حمله کردن، حمله آوردن :

به هر افسون که می بردیم ناورد
به یک جنباندن لب دفع میکرد وحشی

معنی ناوردجو در لغتنامه دهخدا:

ناوردجو [وَ ] ( نف مرکب ) جنگجو، مبارز.

مطالب پیشنهادی

ناورد یعنی چه ?

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.9 تعداد آرا: 444

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir