حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « تفرج » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (معنی تفرج چیست ?).
Table of contents
معنی تفرج
مترادف و معادل واژه تفرج:
- گشایش یافتن از تنگی و دشواری
- پیک نیک
- تفریح
- تماشا
- سیر
- گردش
- گشت
- گل گشت
- مشغولیت
- گشت وگذار
- سیر وسیاحت
- هواخو ری
- گشت و گذار
- گشادگی
تلفظ تفرج: | /tafarroj/ |
اشتباه تایپی: | jtv[ |
جمع: | تفرجات |
تفرج در حل جدول کلمات: | گشت |
تفرج به عربی: | سفرة نزهة |
تفرج به انگلیسی: | walking for pleasure recreation escape outing perambulation |
(تَ فَ رُّ ) [ ع ] (مص ل) =
۱ – از تنگی و دشواری بیرون آمدن
۲ – گردش، سیر
۱- سیر و گشت
۲- [قدیمی، مجاز] گشایش یافتن، از تنگی و دشواری بیرون آمدن، زایل شدن غم و اندوه
۳- [قدیمی، مجاز] گشادگی خاطر
تفرج در لغتنامه دهخدا
تفرج [ ت َ ف َرْرُ ] ( ع مص ) انس جستن، گشایش یافتن و از تنگی و دشواری بیرون آمدن و خوشحالی، تکشف غم || در استعمال فارسی مجازاً بمعنی سیر و تماشا… و در «خیابان» نوشته که تفرج در لغت بمعنی گشادگی گرفتن است و فارسیان اکثر بمعنی سیر و تماشا استعمال کنند چراکه سیر موجب گشادگی گرفتن خاطر تنگدلان است، سیر و تماشا و خوشحالی و گشادگی خاطر تنگدل:
خوشاتفرج نوروز خاصه در شیراز
سعدی
که برکند دل مرد مسافر از وطنش
باری بحکم تفرج، با تنی چند از خاصان به مصلای شیراز بیرون رفت ( گلستان )، پسر گفت ای پدر فواید سفر بسیار است از نزهت خاطر… و تفرج بلدان و مجاورت خلدان ( گلستان ).
دیده ما چو به امید تو دریاست چرا
به تفرج گذری بر لب دریا نکنی حافظ
برکنار رودخانه قم سراها و کوشکها بودند که بجهت نزهت و تفرج و ترفیه خاطر در آن می نشستند ( تاریخ قم ص 35 ).
معنای تفرجگاه
مترادف و معادل واژه تفرجگاه:
- تفریحگاه
- تماشاگاه
- گردشگاه
- نزهتگاه
تلفظ تفرجگاه: | /tafarrojgAh/ |
تفرجگاه به انگلیسی: | place for recreation promenade public walk |
تفرجگاه به عربی: | مرکز التسوق نزهة |
تفرج گاه در لغتنامه دهخدا
تفرج گاه [ ت َ ف َرْ رُ ] ( اِ مرکب ) جای تفرج و جایی که شادمانی آورد، و جای گشت و گذار مانند باغ و مرغزار و جز آن ( ناظم الاطباء ) تفرج جای، جای سیر و تماشا، تفرج گه : و هردم به تفرج گاهی از نعم دنیا متمتع گردد ( گلستان ) رجوع به تفرج و دیگر ترکیبهای آن شود.
تفرجگاه در لغتنامه معین:
( ~ ) [ ع – فا ] (اِمر) گردشگاه، جای تفرج.
تفرجگاه در فرهنگ عمید:
جایی مانند باغ و مرغزار که شادی و نشاط بیاورد، جای تفرج، گردشگاه.
تفرج کردن در لغتنامه دهخدا
تفرج کردن [ ت َ ف َرْرُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سیر کردن و گردش نمودن جهت گشادگی خاطر ( ناظم الاطباء ) تماشا کردن. سیاحت کردن :… پسر آلتونتاش خوارزمشاه روزی زمستان ببام برآمد تا تفرج کند ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 410 ).
برو اندر جهان تفرج کن
پیش ازآن روز کز جهان بروی گلستان
برخیز تا تفرج بستان کنیم و باغ
چون دست میدهد نفسی نوبت فراغ سعدی
یک روز عنایت کن و تیری بمن انداز
باشد که تفرج کنم آن تیر و کمانت.
سعدی
در روی خود تفرج صنع خدای کن
کآیینه خدای نما می فرستمت حافظ
مطالب پیشنهادی
معنی تفرج چیست ?