حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « برین » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (برین یعنی چه ?).
Table of contents
معنی برین
مترادف و معادل واژه برین:
- بالایی
- بالایین
- اعلی
- بلند مرتبه و بزرگ
- واقع در بالا یا بالاترین جا
- پیشین
- عرشی
- رفیع
- بلند پایه
- والا
- برتر
- تکه بریده شده ازخربزه یا هندوانه یا میوه دیگر
- بهشت برین = خلد برین
تلفظ برین: | /barin/ |
متضاد برین: | فرودین |
برین به عربی: | المنجمة |
برین به انگلیسی: | transcendent highest supreme eternal cut heavenly high hole lofty sublime up etemal |
(بَ) (ص نسب) اعلی، بالایی
(بُ ) [ په ] ( اِ ) قاش یا قاچ، بُرشی از خربزه یا هنداونه
قرارگرفته در جای بالاتر و برتر، بالایی: بهشت برین، خلد برین، چرخ برین.
تکۀ بریده شده از خربزه، هندوانه، یا میوۀ دیگر، قاچ: چون برید و داد او را یک بُرین / همچو شکّر خوردش و چون انگبین (مولوی: ۲۴۸ ).
معنای برین در لغتنامه دهخدا
برین [ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوب به بر، بالایین، یعنی بلندترین و بالاترین، چه فلک الافلاک را باین اعتبار سپهر برین گفته اند، برتر و بلند.
بالایین، بلندترین، بالاترین، برترین، عالی ترین، اعلی، علْوی، زبرین، زوَرین، فوقانی، روئین، مقابل فُرودین.
خوق: حلقه گوشواره زیرین باشد خواه برین.
– آسمان برین: آسمان اعلی، فلک الافلاک، آسمان نهم، فلک اطلس.
– باد برین: باد صبا، چنانکه باد دبور فُرودین است.
– فردوس برین: بهشت بالایین و ابدی و بهجت و عشرت انگیز.
– برین دائره: فلک.
– || کره خاک.
– برین سفره: فلک و دنیا.
– برین فرهنگ: بالاترین دانش، و آن علم الهیات و حکمت است که علم به صانع تعالی و عقول و نفوس باشد ( از آنندراج ) و رجوع به علم برین شود.
– || نام کتابی بوده از تصانیف پادشاه کامل خردمند، تهمورث ملقب به دیوبند، و معنی ترکیبی آن یعنی عقل اول ،چه فرهنگ به معنی عقل است و بر بالاترین همه عقول و آن نیز اول همه است.
– برین مرکز: کنایه از زمین است.
– بهشت برین: بهشت بالایین.
– چرخ برین: فلک الافلاک، آسمان وکره سماوی.
– پایه برین: بلندترین پله.
– جهان برین: جهان اعلی.
– سپهر برین: فلک الافلاک که بالاتر از فلکهای دیگر است.
– خلد برین: بهشت بالایین و ابدی و بهجت و عشرت انگیز.
– برین پادشاه: پادشاه بزرگ و بالاترین پادشاه.
|| دائم و ابدی. || ( اِ ) مطبوع و نیکوئی هر چیزی، و اعلائی هر چیزی || قسمت عمده || رخنه و شکاف || ( اِخ ) نام آتشکده ای.
برین [ ب َرْ رَ ]( ع اِ ) تثنیه برّ || ( اِخ ) ایالاتی که به بحر ابیض و اسود متصل اند || کنایه از عرب و روم.
برین [ ب ِ ] ( اِ ) هر سوراخ را گویند عموماً، و سوراخ تنور را خصوصاً، سوراخ زیر تنور و کوره و دمگاه و غیره، برینه || درِ تنور || آب نتن و راه فاضل آب.
برین [ ب ُ ] ( اِ ) پارچه کوچک و هلال داری باشد که از خربزه و هندوانه بریده باشند، تراشه. قاش. قاچ.
واژه برین در اشعار فارسی
برین آتش است و فرودینْش خاک
میان آب دارد ابا باد پاک ابوشکور
جهان برین و فرودین توئی خود
بتن زین فرودین بجان زآن برینی ناصرخسرو
جهان شد ز دادش بهشت برین
به پرویز کردن سزد آفرین فردوسی
این فرودین بدین دو بازرسید
آن برین را بدین دو بازرسان ناصرخسرو
گروه دیگر گفتند نی که این بت را
بر آسمان برین بود جایگاه آور فرخی
من ز شادی بر آسمان برین
نام من بر زمین دهان بدهان فرخی
از آستان او ز ره جاه و منزلت
آسان به آسمان برین میتوان رسید سوزنی
کله گوشه بر آسمان برین سعدی
دل شاه شدچون بهشت برین
همی خواند بر کردگار آفرین فردوسی
وز آن چون بهشت برین گلستان
نگردد تهی روی کابلستان فردوسی
نباید که در کاخ افراسیاب
بتابد ز چرخ برین آفتاب فردوسی
ابلیس پیر بود بیندیش تا چه کرد
بگزید بر بهشت برین آتش سعیر فرخی
بهر کلیدی از آن جبرئیل باز کند
در بهشت برین پیش تو بروز شمار فرخی
سوسن کافوربوی ،گلبن گوهرفروش
ز می اردی بهشت کرده بهشت برین منوچهری
بخت جوان دارد آن که با تو قرین است
پیر نگردد که در بهشت برین است سعدی
بهشت برین در لغتنامه دهخدا
بهشت برین [ ب ِ هَِ ت ِ ب َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) فردوس برین، بهشت، جنت:
دل سام شد چون بهشت برین
بر آن پاک فرزند کرد آفرین فردوسی
یکی چون بهشت برین شهر دید
که از خرمی نزد او بهر دید
فردوسی
دو کوثر بر آن دوکف دست اوست
بهشت برین را بود کوثری منوچهری
مطالب مرتبط
معنی برین چیست ?