حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « تریاق » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (تریاق یعنی چه ?).
Table of contents
معنی تریاق
مترادف و معادل واژه تریاق:
- افیون
- پادزهر
- پازهر
- تریاک
- ضد سم
- ضد زهر
- نوشدارو
- افیون تریاک
- ضد درد
تلفظ: | /taryAq/ |
متضاد تریاق: | زهر |
جمع: | تریاقات |
اشتباه املایی: | طریاق |
اشتباه تایپی: | jvdhr |
تریاق به عربی: | دواء |
تریاق به انگلیسی: | antidote theriaca |
(تَ ) [ معر ] (اِ) پادزهر، پازهر.
ترکیبی از داروهای مسکّن و مخدّر که در طبّ قدیم به عنوان ضد درد و ضد سم به کار می رفته، پادزهر، پازهر، داروی ضد زهر، تریاک: هرغمی را فرجی هست ولیکن ترسم / پیش از آنم بکشد زهر که تریاق آید (سعدی۲: ۴۴۶ ).
* تریاق فاروق: (پزشکی ) [قدیمی] نوع اعلای تریاق.
معنی تریاق در لغتنامه دخدا
تریاق [ ت َ / ت ِرْ ] ( معرب، اِ ) معرب تریاک و آن دوایی مرکب است معروف، که چند ادویه را کوفته و بیخته در شهد آمیزند و آن دافع اقسام زهرهای نباتی و حیوانی باشد ( غیاث اللغات ).
مأخوذ از یونانی، معجونی مرکب از داروهای چند که وقتی آنرا دوای مخصوص همه اقسام سموم حیوانی و لاغ افعی می دانستند و هر بیست نخود آن دارای یک گندم تریاک است ( از ناظم الاطباء ).
از راه لفظ، اطبا گویا او را تفسیری نکرده اند اما معنی او، از روی تفهیم در روزگار ما آن است که هر دارویی که مضرات زهرها را دفع کنداو را تریاق تعریف کنند ( از ترجمه صیدنه ).
مرکبی است معروف که تریاق فاروق قسم اعلای آن است و هر دو کلمه ( تریاق و تریاک ) یونانی معرب و بمعنی مطلق فادزهر شهرت دارد… ( آنندراج ). معجونی مرکب از داروهای مسکن و مخدر که به عنوان ضددردها و سموم بکار میرفته و در ترکیبش عصاره های گیاهان خانواده شقایق و خشخاش بکار میرفته است، تریاق فاروق، تریاق کبیر ( از فرهنگ فارسی معین ) پادزهر، فادزهر، پازهر :
می دشمن مست و دوست هشیار است
اندک تریاق و بیش زهر مار است ( منسوب به بوعلی سینا )
ترا که مار گزیده ست حیله تریاق است
ز ما بخواه ، گمان چون بری که ما ماریم ناصرخسرو
کسی کش مار نیشی بر جگر زد
ورا تریاق سازد نی طبرزد فخرالدین گرگانی ( از کشف الاسرار )
اگر داد و بیداد داور شوند
بود داد تریاق و بیداد سم ناصرخسرو
تشریف ده عشاق را پر نور کن آفاق را
بر زهر زن تریاق را چیزی بده درویش را مولوی
شاها طبیب عدلی ، بیمار ظلم ، گیتی
تسکین علتش را تریاق عدل درخور خاقانی
آن جام جم پرورد کو، آن شاهد رخ زرد کو
آن عیسی هر درد کو، تریاق بیمار آمده خاقانی
کشت زهر عشق تو عطار را
وقت اگر آمد دم از تریاق زن عطار
همچو نی زهری و تریاقی که دید
همچو نی دمساز و مشتاقی که دید مولوی
تا تریاق از عراق آرند مارگزیده مرده باشد ( گلستان ).
گفت چندان مبالغه در وصف ایشان بکردی و سخنهای پریشان بگفتی که وهم تصور کند که تریاقندیا کلید خزانه ارزاق ( گلستان ).
هر غمی را فرحی هست ولیکن ترسم
پیش از آنم بکشد زهر که تریاق آمد سعدی
و رجوع به تریاک و ترجمه صیدنه و تذکره ضریر انطاکی و فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی گوهرین ج 3 صص 99 – 113 و ترکیبهای این کلمه شود || می ( منتهی الارب ) می و شراب و داروی اکبر. ( ناظم الاطباء ) :
تریاق بزرگ است و شفای همه غمها
نزدیک خردمندان می را لقب این است منوچهری
تریاق [ ت ِرْ ] ( اِخ ) دهی است به هرات ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ) و رجوع به تریاقی شود.
تریاقی در لغتنامه دهخدا
تریاقی [ ت ِرْ ] ( ص نسبی ) منسوب است به تریاق که قریه ای است از قرای هرات ( سمعانی ).
تریاقی [ ت ِرْ ] ( اِخ ) عبدالعزیزبن محمدبن ثمامةالتریاقی مکنی به ابونصر از ابی محمد عبدالجباربن محمدبن عبداﷲ الجراحی المروزی و ابی القاسم ابراهیم بن علی و دیگر هریان روایت دارد. و از وی ابوالفتح عبدالملک بن عبداﷲ کروخی ( و این آخرین کسی است که از وی در بغداد حدیث کرد ) و ابوجعفر حنبل بن علی بن الحسین صوفی سنجری و غیره روایت کرده اند. تریاقی در ماه رمضان 483 هَ ق در هرات درگذشت و در باب خشک دفن شد. ( از معجم البلدان ). و رجوع به ماده قبل شود.
معنی تریاقه در لغتنامه دهخدا:
تریاقه [ ت ِرْ ق َ ] ( ع اِ ) می ( منتهی الارب ) شراب و می ( ناظم الاطباء ) و رجوع به تریاق شود.
مطالب پیشنهادی
معنی تریاق چیست ?