حتما برای شما هم پیش آمده است واژه هول را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( هول یعنی چه ? ).
معنی هَوَل
معنای هول در زبان عامیانه:
- فردی که برای رسیدن به هدفش حاضر است تحقیر شود، معمولا به پسرانی گفته میشود که برای برقراری ارتباط با دختران حاضر است هر گونه خفت و خواری را بپذیرد.
- کسی که به طرز افراطی و زننده ای خواهان موضوع یا شخصی خاص است
مثلاً «هَوَلِ خارج» به کسی گویند که به شدت و به طرز نامتعارفی علاقه مند به خارج از کشور باشد.
معنای هُول
مترادف و معادل واژه هُول:
- اعراض
- بیم
- باک
- پروا
- ترس
- خوف
- دهشت
- رعب
- وحشت
- هراس
- شتاب
- شتابزدگی
- عجله
تلفظ: | /howl/ |
جمع: | اهوال |
هول به عربی: | صدمة |
هول در حل جدول کلمات: | خوف |
هول به انگلیسی: | alarm hurry panic scare sudden fear shock start |
خوف، هراس، ترس، بیم.
(هُ ) (ق) دست پاچه
( ~ ) [ ع ] (اِ) هراس، ترس، بیم
دادن ( ~ دَ ) (اِ) (عا) کسی را ناگهان به جلو پرت کردن
معنای هول در لغتنامه دهخدا
هول [ هََ ] ( ع اِ ) ترس از کاری که راه آن دریافته نشود، ترس، خوف، بیم، هراس، رعب، وحشت، هیبت، مخافت:
– هول افتادن: بیم گرفتن، بیم زده شدن، ترسان شدن :
فلک بر سر کینه جویی است با من
از آن در تنم هول جان اوفتاده طالب آملی
– هول انگیز: ترس آور، باعث ترس و بیم شونده.
– هول خوردن از: ترسیدن از. بیم داشتن از:
مخور هول ابلیس تا جان دهد
هرآنکس که دندان دهد نان دهد سعدی
– هول زدن: شتاب و عجله کردن در خوردن چیزی و امثال آن.
هول شدن: ترسیدن. دستپاچه شدن.
– هول کردن: ترسیدن. دستپاچه شدن. سخت ترسیدن از چیزی بد و مانند آن نزدیک بیهوش شدن.
هول کردن کسی را: او را دستپاچه کردن.
– هَول ٌ مُهَوِّل: تأکید است.
– هول نشستن بر: ترس نشستن بر، بیم زده شدن :
چنان هول زان حال بر من نشست
که ترسیدنم پای رفتن ببست
سعدی
– هول و تکان: ترس و هراس. ترس و لرز.
– هول هائل: تأکید است چون لیل لائل، بیمی سخت، ترسی سخت.
|| کار بیمناک که راه آن دریافته نشود || در تداول فارسی، حرص، شره، آز.
– امثال :
از هول حلیم تو دیگ افتادن .
|| ( ص ) هایل. بیم آور. ترس آور :
چو کوه کوه در او موجهای تندروش
چو پیل پیل نهنگان هول مردمخوار.
فرخی
جوانمردی را در جنگ تاتار جراحتی هول رسید.
ج اهوال، هوول || ( اِ ) گوئی که بدان طفلان بازی کنند || ( مص ) ترسانیدن کسی را.
|| تهاویل و رنگهای گوناگون دیدن مست در مستی و ترسیدن از آن. || عجب و خودبینی داشتن زن به زیبایی خود.
هول [ هََ / هُو] ( ص ) راست و درست:
گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی
گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم.
مولوی
صاحب جهانگیری بیت فوق را شاهد برای معنی درست آورده است و در انجمن آرا و آنندراج آمده : در این معنی تأمل است ، چه گول ضد زیرکی است و گول شدن مناسب است ولی هول شدن به معنی درست شدن به این مقام نمیسازد و از سبک غزل مولانا دور است.
|| بلند و رفیع:
چگونه هول حیوانی چو بالاور ژیان شیری
کجا پیل ژیان زو تا جهان باشد جهان باشد.
فرخی
هول ( ع ص ) ناقة هول الجنان: ناقه تیزخاطر و چالاک.
هول [ هََ ] ( اِخ ) پیکری است به شکل سر مردم نزدیک هرمان به مصر، که گویند طلسم رمل است، ابوالهول.
واژه هول در اشعار فارسی
زان روز که پیش آیدت آن روز پر از هول
بنشین و تن اندرده و انگاره به پیش آر فرهنگ اسدی
آن روز در آن هول و فزع بر سر آن جمع
پیش شهدا دست من و دامن زهرا ناصرخسرو
لرزان شده از ترس دم تیغ تو فغفور
ترسان شده از هول سر گُرز تو قیصر مسعودسعد
مخور هول ابلیس تا جان دهد
هرآنکس که دندان دهد نان دهد سعدی
چنانم ز افعال و اعمال بد
که از هول دل در برم می طپد نزاری قهستانی
پیاله بر کفنم بند تا سحرگه حشر
به می ز دل ببرم هول روز رستاخیز. حافظ
موارد پیشنهادی
معنی هول چیست ?