شاید شما هم در مورد نوشتن غرض یا قرض دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم.
Table of contents
معنی غرض
مترادف و معادل واژه غرض:
- آهنگ
- اراده
- قصد
- مراد
- مقصود
- منظور
- نیت
- هدف
- ردائت
- کین
- کینه
- دشمنی
- بد اندیشی
- چشم داشت
تلفظ غرض: | /qaraz/ |
اشتباه تایپی: | yvq |
جمع غرض: | اغراض |
غرض به انگلیسی: | prejudice motive purpose private motive interestedness spite animus spleen grudge |
غرض به عربی: | اجحاف حقد نکایة نیة |
(غَ رَ ) [ ع ] =
۱ – (مص ل) مشتاق شدن
۲ – (اِمص) آ رزومندی
۳ – (اِ) هدف، نشانة تیر
۴ – هدف ، مقصود
۵ – اراده ، قصد
۶ – دشمنی ، قصد بد
۱- قصد، مقصود، هدف
۲- قصد و اراده به صلاح خود و زیان دیگری
۳- [قدیمی] نشانۀ تیر، هدف
* غرض داشتن: (مصدر لازم )
۱- دارای قصد و هدف بودن
۲- قصدی به سود خود و زیان دیگری داشتن
۳- کینه و دشمنی داشتن
* غرض شخصی: کینه داشتن نسبت به کسی
* غرض ومرض: [عامیانه، مجاز] کینه و دشمنی
معنی غرض در لغتنامه دهخدا
غرض [ غ َ رَ ] ( ع مص ) تافتگی و اندوهناکی. به ستوه آمدن: غرضه منه: ضجر منه و مل َّ. یقال: غرض بالمقام، تنگ دل شدن و ستوه شدن، دلتنگ و ملول شدن || شوق، آرزومند گردیدن، یقال: غرضت الیه، ای اشتقت، قال الاخفش تفسیرها: غرضت من هؤلاء الیه، آرزومند شدن.
|| شیفته شدن، دلباخته عشق شدن || ترسیدن. تافتگی کردن: غرض من فلان، خاف || غرض بینی: رسیدن بینی به آب قبل از لب موقع آب خوردن.
|| ( اِ ) نشانه ٔتیر. ج ، اغراض، هدفی که به آن تیر اندازند. ( اقرب الموارد ). هدف و نشانه. ( غیاث اللغات ). نشان. آماج.
آماجگاه. برجاس. تکوک. چنگال. نموک. بوته. بکوک. تلوک. دفک : تیر تدبیر او بر واسطه غرض نشست.( ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 هَ. ق. ص 432 ). اما میخواست تا پسر چون پدر مطعون السنه بشر نشود و غرض سهام ملام بندگان باری تعالی نگردد. ( جهانگشای جوینی ).
|| خواست و آهنگ، یقال: فهمت غرضک: ای ارادتک و قصدک، مجازاً مطلب و مقصود و حاجت، خواست. مراد، مقصود، قصد، غایتی که رسیدن بدان را خواهند، خواسته، منظور.
|| الغرض، تکیه کلامی است، به معنی مقصود این است، باری، خلاصه و گاهی بی الف و لام نیز به همین معنی به کار رود.
|| رأی و عقیده || منفعت، کار، چیزهای مهم: اغراضه کاغراضی، یعنی منافع او برای من مثل منافع خودم است. استفاده ای که از کاری در نظر دارند.
– با غرض: از روی قصد و اراده.
– || بدخواه وباکینه و بدفطرت و بدنفس، آنکه غرض و نظر سودجویی دارد.
– بیغرض: آنکه غرض ندارد، پاکدل.
– بیغرضی: بیغرض بودن، غرض نداشتن.
معنی قرض
مترادف و معادل واقرض:
- استقراض
- بدهی
- دین
- قرضه
- نسیه
- بدهکاری
- وام
- بریدن
- قطع کردن
- گسستن
تلفظ: | /qarz/ |
متضاد قرض: | طلب |
قرض به انگلیسی: | borrowing debt loan |
قرض به عربی: | دین قرض استلاف |
معنی قرض در لغتنامه دهخدا
قرض [ ق َ ] ( ع مص ) بریدن || مردن یا نزدیک مردن رسیدن. گویند: قرض رباطه ؛ بمرد یا نزدیک به مردن رسید || به چپ و راست پیچان و خمان رفتن.
گویند: قرض فی سیره: به چپ و راست پیچان و خمان رفت || پاداش دادن || وام دادن || شعر گفتن || روی گردانیدن از جائی و کرانه گزیدن از آن و از این باب است قول خدای تعالی: اذا غربت تقرضهم ذات الشمال: ای تخلفهم شمالاً و تقطعهم و تترکهم علی شمالها.
قرض [ ق َ ] ( ع اِ ) وام: من ذا الذی یقرض اﷲ قرضاً حسناً فیضاعفه له و له اجر کریم ( قرآن 11/57 ).
– امثال :
از نوکیسه قرض مکن
قرض بغداد بد است: مثلی است مشهور در ایران که قرض دادن بغدادیان که سوداگران آنجای اند بسیار بد میباشد حتی که ازمدیون نویسانده میگیرند که اگر به وعده نرساند دو برابر بدهد:
راضی شده ام به قرض اگر هم باشد
میدانم اگرچه قرض بغداد بد است محمدقلی سلیم
قرض، حیض مردان است: مثلی است معروف.
قرض، شوهر مردان است.
قرض که ده بیست شد نان و گوشت مخور.
|| هرچه پیش فرستاده شود از نیکی و بدی. و این بر وجه تشبیه است، و به کسر نیز آمده.
کلمه قرض [ ق ِ ] ( ع اِ ) وام || ( مص ) وام دادن.
قرض [ ] ( ع اِ ) موریانه که کاغذ خورد، چنانکه سوس جامه پشمینه و موئینه خورد و ارضه که چوب خورد.
معنی قرض در لغتنامه معین
(قَ رْ ) [ ع . ] (اِ. ) وام ، بدهی . ج . قروض .
معنی قرض در فرهنگ عمید
وام =
* قرض دادن: (مصدر متعدی ) وام دادن، عاریه دادن.
* قرض کردن: (مصدر متعدی ) به وام گرفتن چیزی از کسی، وام گرفتن.
* قرض گرفتن: = * قرض کردن
مطالب مرتبط
غرض یا قرض ?
تصویر غلط املایی دارد
سلام
ممنون که اطلاع دادید.
غرض یا قرض؟ یک تفاوت کوچک، یک معنی بزرگ
قرض و غرض دو کلمه فارسی هستند که با وجود شباهت ظاهری، معانی کاملاً متفاوتی دارند. اغلب اوقات این دو کلمه با هم اشتباه گرفته میشوند. در ادامه به بررسی تفاوتهای این دو کلمه میپردازیم:
قرض
معنی: پولی که به صورت موقت از کسی قرض گرفته میشود و با پرداخت بهره یا بدون بهره در آینده بازگردانده میشود.
مثال: “من از بانک قرض گرفتم تا بتوانم خانه بخرم.”
غرض
معنی:
هدف، قصد، منظور: چیزی که فرد به دنبال آن است یا میخواهد به آن دست یابد.
کینه، دشمنی، بدخواهی: احساس منفی نسبت به کسی یا چیزی.
مثالها:
“غرض من از این کار، کمک به دیگران است.”
“او از من غرض دارد و به همین دلیل به من تهمت میزند.”
در یک نگاه:
کلمه معنی مثال
قرض پول گرفته شده به صورت موقت من از بانک قرض گرفتم.
غرض هدف، قصد، کینه غرض من از این کار، کمک است.
صادر کردن به «کاربرگنگار»
نکته مهم:
عبارت “غرض از مزاحمت” صحیح است و به معنای هدف از مزاحمت است.
عبارت “قرض از مزاحمت” اشتباه است.
جمعبندی:
همانطور که مشاهده میکنید، قرض و غرض دو مفهوم کاملاً متفاوت دارند. برای استفاده صحیح از این کلمات، بهتر است به معنای آنها توجه کرده و آنها را در جای مناسب به کار ببریم.