حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه « عمده » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (عمده یعنی چه ?).
Table of contents
معنی عمده
مترادف و معادل واژه عمده:
- اصلی
- برجسته
- بسزا
- مهم
- کلی
- بزرگ
- بسیار
- بیشتر
- فراوان
- کلان
- خیلی
- آنچه بدان تکیه کنند
- متکا
- تکیه گاه
- کلی و بسیار از هر چیز
- مهم برجسته
- مونث عمد
تلفظ کلمه عمده: | /~omde/ |
متضاد کلمه عمده: | جزیی خرده |
عمده به انگلیسی: | Wholesale Bulk Quantity main principal major |
عمده به عربی: | عَظِيم جُملة |
(عُ مْ دِ ) [ ع عمدة ] (اِ) =
۱ – تکیه گاه
۲ – مهم ، برجسته
۳ – در فارسی به معنی کلی و بسیار
۱- تعداد زیاد و کلی از چیزی، بیش تر
۲- اصلی، مهم: قسمت عمدۀ بحث
۳- (اسم ) [قدیمی] آنچه به آن تکیه می کنند، تکیه گاه
معنای عمده در لغتنامه دهخدا
عمده [ ع ُ دَ ] ( ع اِ ) عمده، آنچه تکیه نمایند بر آن، تکیه گاه، ستون : و آن را عمده هر نیکی و سرمایه ٔهر علم و راهبر هر منفعت و مفتاح هر حکمت می شناسند.
|| آنکه بر وی تکیه کنندو کار سپارند:
عمده کار مرد و زن بودی
عدت شغل خاص و عام شدی.مسعودسعد
عمده مملکت قاهره بورشد رشید
خاص شاهی که فروزنده تخت و تاج استمسعودسعد
عمده مملکت علاءالدین
حافظ و ناصر زمان و زمین.نظامی
|| «عمدة» را برای بزرگداشت و تفخیم به کلماتی دیگر میفزودند و لقب بزرگان قرار میدادند، چون : عمدةالدولة. عمدةالدین، عمدةالعلماء، عمدةالملک، عمدةالملوک و السلاطین، عمدةالوزراء… رجوع به هر یک از این ترکیبات در ردیف خود شود.
|| رسیل لشکر.
|| ( اصطلاح نحو ) آن است که در برابر فُضله باشد. یعنی اساس و تکیه جمله بر آن باشد. زیرافضله کلماتی است که جمله مستقلی را تشکیل نمیدهد ورکن کلام نباشد، از قبیل حال و مفعول و غیره.
|| ( اصطلاح نحو ) عمده بر اعراب «رفع» اطلاق میشود، چنانکه فضله بر اعراب نصب ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
عمده [ ع ُ م ُدْ دَ ] ( ع ص ) مؤنث عمدّ. رجوع به عمدّ شود.
عمده [ ع ُ دَ / دِ ] ( از ع ، ص ، اِ ) بزرگ و کلان. ( ناظم الاطباء ). مقدار کلی و بسیار از هر چیز. کلی.
– اصطلاح عمده خر: آنکه کالا یکجا و بصورت کلی خرد.
– عمده خری: خریدن کالا بصورت کلی و بسیار.
– اصطلاح عمده فروش: آنکه کالا بمقدار کلی فروشد. مقابل خرده فروش.
– عمده فروشی: فروختن کالا بصورت کلی. در مقابل خرده فروشی.