کیت وینسلت در ۵۰ سالگی، کارگردانی را با «خداحافظ ژوئن» تجربه میکند.
کیت وینسلت، ستاره برنده اسکار، در یک مصاحبه اختصاصی فاش کرد که ایده ساخته شدن فیلمنامه پسرش، جو آندرس ۲۱ ساله، توسط کارگردان دیگری او را “مثل این بود که با خنجر به شکمم زده باشند” آزار میداد. این احساس قوی، او را بر آن داشت که خودش برای اولین بار کارگردانی را تجربه کند.
وینسلت که پیش از این با بزرگان سینما همچون جیمز کامرون (در فیلمهای تایتانیک و آواتار)، استیون دالدری (کتابخوان)، همسر سابقش سم مندس (جاده انقلابی) و همچنین فرانسیس لی (آمونیتی) و تاد هینز (میلدرد پیرس) همکاری کرده، حالا در جایگاه کارگردان قرار گرفته است.
وینسلت که قرار بود تهیهکننده و بازیگر این فیلم باشد، میگوید ایده کارگردانی زمانی به ذهنش خطور کرد که همراه پسرش در مراحل توسعه فیلم بودند. جو این فیلمنامه را در سن ۱۹ سالگی در یک دوره فیلمنامهنویسی نوشته بود. وینسلت با اشاره به تجربیاتش میگوید: “خدایا میداند، من در صحنههای فیلم به اندازه کافی بودهام که بدانم چه چیزی کار میکند و چه چیزی نه. فکر میکنم این چیزی است که میتوانم با اطمینان بگویم. همچنین با بازیگران زیادی کار کردهام که حس خوبی نسبت به اینکه چه رفتاری کمککننده است و چه رفتاری نه، دارم.”
او با افتخار ادامه میدهد: “بله، تجربیات بسیار خوبی داشتهام. به افراد فوقالعادهای مثل فرانسیس لی و تاد هینز فکر میکنم که از آنها خیلی چیزها یاد گرفتم. سینما جامعه بزرگی از هنرمندان خلاق است که با هم صحبت میکنند و تجربیاتشان را به اشتراک میگذارند، و من برای مدت بسیار طولانی بخشی از این جامعه بودهام. اینکه اولین فیلمم را در پنجاهمین سال زندگیام به عنوان یک زن کارگردانی کردم، حس فوقالعادهای دارد. حس خوبی دارد، واقعاً خوب است.”
وینسلت همچنین از همکاری مجدد با کیت سولومون، تهیهکننده فیلم فرانسیس لی، در ساخت «خداحافظ ژوئن» ابراز رضایت کرد. او و پسرش، جو، در تمام مراحل توسعه فیلم با هم کار کردند و در مورد اینکه پروژه را به کدام استودیو یا شبکه پیشنهاد دهند، با یکدیگر مشورت میکردند.
وقتی این دو شروع به صحبت درباره کارگردانها کردند، وینسلت ناگهان احساس “خنجر در شکم” کرد و به جو گفت: “اوه، فکر نمیکنم بتوانم ازش دل بکنم. فکر نمیکنم بتوانم آن را به شخص دیگری بدهم، جو.” پسرش با تعجب پرسید: “منظورت چیست؟”
وینسلت به او توضیح داد: “به محض اینکه این را به یک کارگردان دیگر بسپاریم، برای آنها میشود. این چیزی است که اتفاق میافتد. من میخواهم ما این حس را داشته باشیم که خودمان این کار را انجام دادهایم. من میخواهم خودم آن را کارگردانی کنم.”
آنها به هم نگاه کردند و بعد از آن تصمیم قطعی شد. وینسلت با بیتفاوتی میگوید: “همانطور که میگویم، با یک انرژی عظیم به سمتش رفتم و همه را با خودم همراه کردم. این کاری بود که انجام دادم.”
نگاهی به داستان و بازیگران «خداحافظ ژوئن»
«خداحافظ ژوئن» اولین تجربه کارگردانی وینسلت است و او با یک لمس اطمینانبخش، داستانی درباره یک مادر محبوب، با بازی هلن میرن (که نام فیلم از او گرفته شده)، و خانوادهای ناکارآمد را روایت میکند که باید در طول تعطیلات کریسمس مشکلاتشان را حل کنند.
فیلم هرچند درباره یک خانواده خاص است، اما داستان آن جهانی است و به زیبایی حس زندگی واقعی را منعکس میکند. «خداحافظ ژوئن» در تاریخ ۱۲ دسامبر در سینماهای منتخب انگلستان و آمریکا و در ۲۴ دسامبر در نتفلیکس منتشر میشود. بنابراین وینسلت از فاش کردن جزئیات اصلی داستان خودداری کرده است.
تیموتی اسپال در نقش همسر ژوئن بازی میکند و چهار فرزند آنها را آندریا رایزبورو، تونی کولت، جانی فلین و خود وینسلت در نقش جولیا، موفقترین فرزند خانواده، ایفا میکنند. جولیا دائماً با خواهر وسواسی و مشکلدارش، مالی (با بازی رایزبورو)، درگیر است. استیون مرچنت، فیسایو آکیناده، جرمی سوئیفت و رضا جعفری نیز به همراه تعدادی کودک در سنین مختلف در فیلم حضور دارند.
وینسلت میگوید او و جو یک لیست آرزو از بازیگران تهیه کردند تا جو را تشویق کنند، زیرا “جو هرگز باور نمیکرد که هیچیک از این اتفاقات واقعاً رخ دهد.” جو میگفت: “مامان، این قرار نیست یک چیز واقعی باشد.” و وینسلت پاسخ میداد: “خب، قرار است یک چیز واقعی باشد، و این کاری است که ما انجام خواهیم داد، پس بیا واقعاً بنویسیم که افراد رویایی ما برای این نقشها چه کسانی هستند.”
لیست آنها شامل تمام بازیگرانی بود که در بالا ذکر شد، و وینسلت با تعجب میگوید: “و به طرز شگفتانگیزی، همهشان بله گفتند.”
ساخت فیلم و حمایت از استعدادهای نو
وینسلت به یاد میآورد که آندریا رایزبورو اولین فرد خارج از خانواده بود که فیلمنامه را خواند، زیرا آنها در فیلمهای «لی» و «رژیم» با هم کار کرده بودند و دوستان نزدیکی شده بودند.
هلن میرن فقط برای ۱۶ روز از برنامه فیلمبرداری ۳۵ روزه در دسترس بود، اما انتخاب او یک حرکت هوشمندانه بود، زیرا او به عنوان لنگر فیلم، در میان هرج و مرج خانواده آرام و منطقی به نظر میرسد.
وینسلت قبل از ارسال فیلمنامه برای بازیگران، با آنها صحبت کرد و توضیح داد که میخواهد “همه ما با هم در آن باشیم” و “ایدههایمان را به اشتراک بگذاریم، چیزهای جدیدی را امتحان کنیم و به همان شیوه که خانوادهها انجام میدهند، هوای یکدیگر را داشته باشیم.”
«خداحافظ ژوئن» یک داستان تخیلی است، اما بخشهایی از آن با الهام از خانواده بزرگ و پرهیاهوی خود جو نوشته شده است.
وینسلت برای فیلمبرداری ۳۵ روزه، خود را کاملاً آماده کرده بود. او توضیح میدهد: “کار سختی است و باید واقعاً آماده باشید. به همین دلیل تمرین و آمادهسازی بسیار مهم است، زیرا باید حداقل نسبت به انتخابهایتان مطمئن باشید و حمایت کارگردان را داشته باشید. با این زمان کوتاه فیلمبرداری، فقط به سمتش میدوید و دست در دست هم پیش میروید. و این دقیقاً کاری بود که ما انجام دادیم. یکی از بزرگترین لذتهای کارگردانی این فیلم این بود که بعد از مدتها حضور در این صنعت، میفهمید که افراد بزرگ برای تشکیل یک تیم چه کسانی هستند.”
وینسلت توانست چندین سرپرست بخش را برای اولین بار استخدام کند. او میگوید: “ما افراد فوقالعادهای داشتیم. من همیشه این اعتقاد را داشتهام که اگر روزی کارگردانی کنم، به این باورم که هر کسی باید از جایی شروع کند. بنابراین، ما تعداد زیادی سرپرست بخش، طراح لباس، طراح تولید و آهنگساز برای اولین بار داشتیم. فیلمنامهنویس هم که اولین تجربهاش بود. این چیزها برای رشد و باز بودن ذهن بسیار مهم است؛ اینکه نه تنها به مردم فرصت بدهیم، بلکه به آنها بفهمانیم که کاملاً شایسته این جایگاه هستند و شما از دیدن کارهایشان هیجانزدهاید و برای حمایت از آنها برای انجام بهترین کارشان آنجا هستید. من این جنبه از کارگردانی را کاملاً دوست داشتم.”
وینسلت از حمایت بیدریغ خود از پسرش صحبت میکند. “جو همیشه در زندگی یک نویسنده خوب بوده است. او همیشه چیزهای بسیار جالبی مینوشت. او همیشه یک دفترچه در جیب پشتیاش داشت، هر کجای دنیا که بودیم. در ناهار یکشنبه، در خانه کسی یا در تعطیلات، همیشه یک دفترچه همراهش بود. او در یک دوره فیلمنامهنویسی در لندن پذیرفته شد و درباره کاری که میکرد بسیار خصوصی رفتار میکرد. در پایان دوره، گفت: “یک چیزی نوشتم، میخوانی؟” و اضافه کرد که اگر “بدردنخور” بود، مادرش باید به او دروغ بگوید.
وینسلت به یاد میآورد: “من گفتم دروغ نمیگویم، اما مطمئن هستم که بد هم نخواهد بود.” او با غرور ادامه میدهد: “به عنوان یک مادر، تمام عمرش را همه کارهایش را خواندهام، از کارهای مدرسه گرفته تا نمایشنامهها، تکگوییها و شعرهایی که نوشته است. من کارهایش را میشناسم، و این چیزی بود که او نوشت. بلافاصله بعد از خواندنش به او گفتم، واقعاً فکر میکنم باید این را به یک فیلم تبدیل کنیم.”
فیلم وینسلت، به عقیده او، ممکن است برخی از دردهای گذشته ما را التیام بخشد. او در این باره میگوید: “خب، نکته همین است؛ شما چیزهایی را که به خاطر سختیهایشان در گذشته، به خاطر آوردنشان سخت است، دفن میکنید و آنها را در جعبهای خاص از خاطرات یا چیزهایی که در آن لحظات باعث عذاب شدهاند، قرار میدهید. این فیلم واقعاً درباره این است که مطمئن شویم میتوانیم به آرامی تمام آن سنگها را که اغلب فقط در جیبمان میگذاریم و فکر میکنیم برای مدتی همانجا میمانند، بیرون بیاوریم.”