📢 کیت وینسلت: «در جوانی به من گفتند باید به نقشِ دختران چاق قانع باشی»
کیت وینسلت، بازیگر برنده اسکار، در جریان گفتگوهای تازهاش فاش کرد که در آغاز مسیر بازیگری، چگونه به دلیل فیزیک بدنیاش مورد قضاوت و تمسخر (Body Shaming) قرار گرفته است.
وینسلت که این روزها سرگرم تبلیغات برای فیلم «خداحافظ ژوئن» (Goodbye June) — اولین تجربه کارگردانیاش — است، خاطرهای تلخ از دوران هنرجویی خود بازگو کرد. او میگوید یکی از معلمان درام به او گفته بود اگر میخواهد در این صنعت جایی داشته باشد، باید «به نقشِ دختران چاق قانع شود».
او در برنامه رادیویی Desert Island Discs شبکه بیبیسی گفت:
«آن زمان که بازیگری را جدی گرفتم و یک مدیر برنامه مخصوص کودکان پیدا کردم، کمی تپل بودم. خوب به یاد دارم که یکی از معلمان تئاتر به من گفت: “عزیزم، اگر آماده باشی که به نقشِ دخترهای چاق تن بدهی، میتوانی آیندهای داشته باشی.”»
وینسلت در ادامه با افتخار گفت: «حالا به من نگاه کنید!» و افزود: «واقعاً وحشتناک است که آدمها چنین حرفهایی را به کودکان میزنند.»
🚫 نبرد همیشگی با استانداردهای غیرواقعی زیبایی
این نخستین بار نیست که ستاره فیلم تایتانیک از فشارهای مربوط به وزن خود صحبت میکند. سال گذشته نیز او فاش کرد که در زمان فیلمبرداری درام جنگی لی (Lee)، یکی از عوامل پشت صحنه به او پیشنهاد داده بود صافتر بنشیند تا «چین و چروکهای شکمش» در برخی از صحنهها، پیدا نباشد.
کیت وینسلت سالهاست که از تصویر واقعیِ بدن دفاع میکند. او حتی در سال ۲۰۰۳، به شدت به جلد مجله GQ اعتراض کرد و مدعی شد که ظاهر او را به صورت دیجیتالی (فتوشاپ) تغییر دادهاند.
⚖️ تبعیض جنسیتی در پشت دوربین
وینسلت در بخش دیگری از مصاحبهاش به این نکته اشاره کرد که هنوز مسیر طولانی برای تغییر نوع گفتگو با زنان در سینما در پیش است. او معتقد است به عنوان یک «کارگردانِ کاراولی»، حرفهایی را شنیده که هرگز به یک مرد نمیزدند:
«مثلاً به من میگفتند: “یادت نرود که در تصمیمگیریهایت اعتمادبهنفس داشته باشی.” و من دلم میخواست بگویم: “در مورد اعتمادبهنفس با من حرف نزن”؛ چون اگر تنها یک چیز باشد که هرگز در زندگیام کم نداشتهام، دقیقاً همین است. آنها هرگز چنین توصیهای را به یک مرد نمیکردند.»
🚢 کابوسِ پس از تایتانیک
این بازیگر بریتانیایی همچنین به روزهای پس از اکران فیلم تایتانیک (۱۹۹۷) و ورود بیرویه رسانهها به حریم خصوصیاش اشاره کرد:
«آن روزها وحشتناک بود. کسانی بودند که تلفن مرا شنود میکردند. خبرنگاران همه جا بودند و من کاملاً تنها بودم. واقعاً از خوابیدن میترسیدم [که مبادا کسی وارد حریمم شود].»