تاریخ قلعه فرانکشتاین

برای مرور تاریخ و آشنایی بیشتر با این قلعه اسرار آمیز بهتر است ابتدا بدانیم معنی «فرانکشتاین» چیست. فرانکشتاین به معنی «سنگ فرانکس» است و در واقع اشاره به خانواده‌ای دارد که صاحب زمینی بودند که قلعه در آن ساخته شده است. قلعه کمی پیش از سال ۱۲۵۲ ساخته شده است و برای ۴۰۰ سال متعلق به خانواده فرانکشتاین بود.

در ابتدای قرن ۱۷ میلادی این قلعه تبدیل به سربازخانه‌ای شد و بعد از آن در قرن ۱۹ میلادی به شیوه‌ای جدید بازسازی گردید.

پس از جنگ جهانی دوم بخش‌هایی از قلعه توسط ارتش آمریکا گرفته شد و همین باعث شد تعداد زیادی گردشگر آمریکایی برای بازدید از این قلعه اسرار آمیز وارد این منطقه شوند. بخش‌هایی از قلعه مانند برج بلند دیدبانی، در خلال بازسازی، ساخته شد و در قرون وسطی این برج‌ها وجود نداشتند.

این برج‌ها توسط دو معمار در سال ۱۸۵۰ که عهده‌دار بازسازی قلعه بودند به آن اضافه شد. این دو معمار می‌خواستند چهره گوتیک قلعه فرانکشتاین را تغییر دهند و به آن رنگ و بویی رمانتیک بدهند. با وجود این بازسازی‌ها بازهم می‌توانید آثاری از معماری گوتیک را در طبقات پایین‌تر و  حاشیه دیوارهای قلعه ببینید که یادآور دوران قرون وسطی است.

هنوز باقیمانده‌های قلعه فرانکشتاین روی تپه‌ای برفراز منطقه نمایان است. این قلعه روی تپه‌ای ۴۰۰ متر بالاتر از محیط اطراف خود و حاشیه دره راین (Rhine valley) ساخته شده است. این قلعه در حصار درختان و جنگل زیبایی است و می‌توانید در بازدید از قلعه فرانکشتاین از طبیعت زیبای اطراف آن و مسیرهای جنگلی موجود در اطرافش لذت ببرید. علاوه بر این اگر صبح  یا عصر به دیدن قلعه رفته‌اید می توانید وعده غذایی خود را در رستوران مدرنی با دید زیبایی از روستاهای اطراف در نزدیکی قلعه صرف کنید و خاطره خوشی از گردش خود بسازید.

 

جان کونراد دیپل : دانشمندی دیوانه یا منبع الهامی برای فرانکشتاین

جان کونراد دیپل که به عنوان دانشمندی دیوانه شناخته می‌شود، در واقع منبع الهام ماری شلی برای ساخت شخصیت «دکتر فرانکشتاین» بوده است. دیپل در آگوست سال ۱۶۷۳ در قلعه فرانکشتاین به دنیا آمد. او اساسا فردی بسیار کمرو بود و از همه کناره می‌گرفت. دیپل تمام وقت خود را مشغول تحصیل علومی مانند کیمیاگری، عرفان و زیست شناسی و علوم دیگر کرد.

دیپل اقدامات درخشانی نیز داشت، برای مثال کمک به کشف رنگ آبی پروس (Prussian Blue) که تا به امروز در صنعت نساجی مدرن استفاده می‌شود. علاوه بر این، او ادعا میکرد توانسته است نوعی معجون بسازد که با عوارض پیری مبارزه کند و فرد دیرتر پیر شود. این معجون را با استفاده از باقی مانده بدن حیوانات درست می‌کرد.

مانند بسیاری از کیمیاگران زمان خودش، دیپل هم می‌خواست راز حیات جاویدان را بداند و دوست داشت از چگونگی انتقال روح پس از مرگ به بدن دیگر اطلاع داشته باشد، تا جایی که در یک اقدام سعی کرد روح یک حیوان مرده را وارد بدن حیوان زنده دیگری کند.

یکی از آزمایشات مورد علاقه دیپل، روی موجودات زنده بود. او عقیده داشت می‌تواند از طریق معجون‌هایی که می‌سازد، روح شیطانی را از بدن افراد خارج کند و روح را پاکسازی کند. روش او برای این کار استفاده از قیف و معجون‌های عجیب و غریبی بود که می‌ساخت.

زمانی که صحبت از دیپل و دانشش می‌شود، جدا کردن و تشخیص افسانه از واقعیت بسیار سخت است. بر اساس داستان‌هایی که افراد محلی از او نقل می‌کنند، دیپل علاقه زیادی به آناتومی بدن انسان داشت تا جایی که کالبد شکافی بدن انسان را به جای حیوانات ترجیح می‌داد.

البته داستان‌های زیادی درباره دانشمندان سرکش و قانون شکنی که در طول دوران‌ها علاقه به کالبد شکافی بدن انسان و دیدن درون آن داشته‌اند وجود دارد، اما در میان همه آن‌ها نام دیپل بیش از سایرین به چشم می‌خورد. روستاییان ساکن در اطراف قلعه داستان‌هایی را از دیپل نقل می‌کنند و می‌گویند، او شب‌ها برای دزدیدن جسد افراد مرده به گورستان می‌رفت و برای آزمایشات خود از آن‌ها استفاده می‌کرد.

بر اساس این داستان‌ها، دیپل علاقه خاصی به زنده کردن مردگان با استفاده از معجونی که خود ساخته بود و نامش «معجون زندگی» بود داشت. می‌گویند او پس از موفقیتش در معجون زندگی آزمایش شده روی حیوانات، آن را روی اجساد انسانی امتحان می‌کرد.

در نهایت گفته می‌شود که او قلب و چشم اجساد را به عنوان بخشی از آزمایشاتش برای روح بخشیدن دوباره به آن‌ها از اجساد بیرون می‌کشید.

دقیقا نمی‌توان گفت که این افسانه‌ها و داستان‌ها چقدر واقعیت دارد، شاید تنها شایعاتی باشد که دانشمندان همزمان دیپل که به موفقیت او در کشف آبی پروس حسادت می‌کردند برای خراب کردن شهرتش ساخته باشند.

صرف نظر از تمام شایعات و داستان‌هایی که درباره قلعه فرانکشتاین و صاحب دانشمند آن وجود دارد، نمی‌توان تاثیر زیادی که دیپل دانشمند و آزمایشات و تمام داستان‌های قلعه فرانکشتاین، بر ماری شلی در خلق رمانش داشت را نادیده گرفت. ممکن است هرگز ندانیم که این داستان‌ها واقعیت داشته یا نه، اما از یک چیز می‌توان مطمئن بود و آن تاثیر کونراد دیپل بر ساخت شخصیت فرانکشتاین است.

 

 

قلعه فرانکشتاین : الهامی برای داستان ماری شلی

رمان گوتیک ماری شلی «قلعه فرانکشتاین» برای اولین بار در سال ۱۸۱۸ منتشر شد. داستان این رمان ترسناک و مهیج درباره آزمایشات دانشمند دیوانه‌ای به نام «دکتر فرانکشتاین» است که توانسته با اجزای بدن سایر مردگان یک شبه انسان 2/5 متری که بزرگتر از ابعاد یک انسان عادی است را خلق کند. فرانکشتاین از مخلوق شرور  خود و کارهای شرورانه‌اش می‌ترسد و فرار می‌کند اما شبه انسان یاد می‌گیرد چطور رفتار کند و راه و روش زنده ماندن را خودش بیاموزد.

در نهایت این موجود، دکتر فرانکشتاین را پیدا می‌کند و از او می‌خواهد یک زن و همسر مانند خودش برای او بسازد تا او تنها نباشد و بتواند عشق را تجربه کند، در غیر این صورت او از جامعه طرد خواهد شد و برای همیشه در تنهایی می‌ماند. دکتر، درباره مخلوق خود احساس مسئولیت می‌کند اما نمی‌تواند اجازه دهد که موجود شبه انسانی که ساخته همسری داشته باشد. دکتر از این می‌ترسد که دنیا از نوادگان این دو شبه انسان پر شود. با سرباز زدن دکتر از ساخت همسری برای موجود، او دکتر فرانکشتاین را تهدید می‌کند که همسر او را خواهد کشت و چنین کاری را انجام می‌دهد و  از آن پس دکتر برای گرفتن انتقام از مخلوقش و کشتن او همه جا او را تعقیب می‌کند.

اقتباس‌های تلوزیونی و سینمایی زیادی از این رمان محبوب ساخته شده است. برای اولین بار در سال ۱۹۳۱ فیلمی با نام «فرانکشتاین» بر اساس این رمان ساخته شد که تا به امروز جزو محبوب‌ترین و معروف‌ترین اقتباس‌های این رمان است.

در این فیلم نام موجود شبه انسان «فرانکشتاین» است و برای اولین بار به این شبه انسان «هیولا» گفته می‌شود. برای اولین بار در این فیلم بود که نام قلعه فرانکشتاین آورده شد و به عنوان محل فیلمبرداری انتخاب شد. با این که ماری شلی در نوشتن رمانش از این قلعه الهامات بسیار زیادی گرفته است اما هرگز به نام و مکان قلعه هیچ اشاره مستقیمی نکرده است.

با این حال نمی‌توان تاثیر این قلعه را بر رمان ماری شلی نادیده گرفت و انکار کرد، هرچند که شاید مری شلی در تمام عمرش این قلعه را از نزدیک ندیده باشد.

در سال ۱۸۱۴، چهار سال پیش از انتشار رمان «فرانکشتاین»، ماری شلی سفری کوتاه با قایق روی رودخانه راین داشت. احتمال دیدن قلعه در این سفر بسیار کم بود اما مطمئن هستیم که ماری شلی درباره آن از مردم محلی چیزهای زیادی شنیده است. او از آن دسته نویسندگانی بود که به افسانه‌های محلی (فولکلور) و داستان‌های بومی بسیار علاقه داشت و از جمله رمان نویسانی است که ادبیات و قلم زیبایش در شکل گیری ادبیات مدرن بی‌تاثیر نبوده است.

نامادری ماری شلی، مترجم کتاب «افسانه‌های برادران گریم» به انگلیسی بود. داستان‌هایی که تا به امروز نقش بسیار مهمی در شکل‌گیری تخیلات ما داشته و تاثیر بسیار مهمی در ادبیات داشته است. کتاب این دو برادر، مجموعه‌ای از ادبیات فولکلور و داستان‌های مردم عامی مانند سیندرلا و سفید برفی است.

بنابراین اصلا جای تعجب ندارد که ماری شلی، تخیلی به این اندازه قوی داشته باشد. تا جایی که تنها با شنیدن شایعات و داستان‌های محلی از قلعه‌ای که حتی آن را ندیده است، بتواند یکی از تاثیرگذارترین و زیباترین رمان‌های دنیا را بنویسد.

اما برخی از نویسندگان مانند رادو فلورسکو (Radu Florescu) به شدت عقیده دارند که ماری شلی از قلعه بازدید کرده است اما آن را به صورت رازی نگه داشته تا باعث شود رمانش بیشتر به فروش برسد و ادعا کند که از چیزی الهام نگرفته است. هرچند که رادو و طرفدارانش که عده‌ای از نویسندگان با تحصیلات دانشگاهی هستند به شدت بر این عقیده اصرار دارند، اما ماری شلی هیچ اشاره‌ای به بازدید از قلعه، نه در خاطرات و نه در نامه‌هایش نکرده است.

 

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :5 تعداد آرا: 1

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir