من سيد حسين مرعشي در روز سه شنبه 7 مرداد ماه سال 1337هجري شمسي مطابق با 11 محرم 1378 هجري قمري و 29 جولاي 1958 میلادی در روستاي علي آباد سادات از توابع بخش كشكوئيه شهرستان رفسنجان متولد شدم. به مناسبت ايام محرم نام حسين را برمن نهادند.

حسین مرعشی


ما بدين در نه پي حشمت و جاه آمده ايم                             از بـد حادثه اين جـا به پـناه آمده ايم
رهـرو مـنــزل عشـقـيـم و زسـرحـد عــدم                             تا به اقليم وجود اينهمه راه آمده ايم


خانواده حسین مرعشی


پدرم مرحوم حاج سيد محمدتقي مرعشي فرزند مرحوم حضرت آيت الله حاج سيد احمد مرعشي از نواده هاي مرحوم آقا سيد علي مرعشي مازندراني‌‌ (مجتهد) سرسلسله سادات مرعشي رفسنجان بودند.

مرحوم آقا سيد علي مازندراني از سادات مرعشي مازندران و از نواده هاي مير بزرگ مرعشي بنيانگذار حكومت مرعشيان در طبرستان ( مدفون در آمل ) بودند كه از اصفهان در سال ۱۱۹۶ هجري قمري به كرمان مهاجرت كرده و در رفسنجان ساكن شده اند تمام مرعشي هاي رفسنجان از نواده هاي جناب ايشان هستند.


مرحوم پدرم فردي فاضل، شاعر، شوخ و بذله گو، مردم دار، شجاع و متشخص بودند. زندگي خانوادگي ما با اتكاء به املاك كشاورزي موروثي و يا املاك احياء شده، توسط هر نسل اداره مي شد.
مرحوم مادرم بي بي حائريه ( طاهره ) احمدي متولد كربلاي معلا فرزند حضرت آيت الله حاج شيخ ابوالقاسم احمدي از نواده هاي مرحوم حاج آقا احمد مجتهد كرماني بودند. احمدي هاي كرمان همه از منصوبان به حاج آقا احمد هستند. مادرم زني پارسا، نجيب، صبور و متدين بودند.

من آخرين و هشتمين فرزند خانواده هستم. تنها برادر من جناب آقاي حاج سيد احمد مرعشي از روحانيون و بزرگان رفسنجان، حق بزرگتري و سروري بر من دارند. شش خواهر مهربانتر از مادر هم همواره گرمي بخش زندگي خانوادگي ما بوده اند.


دوران كودكي حسین مرعشی


علي آباد سادات محل تولد من، روستاي كوچكي است در جلگه كشكوئيه و بر سر راه كرمان به يزد، اين روستا به نام مرحوم آقا سيد علي مازندراني كه احياگرآن بوده نامگذاري شده است و موطن سادات مرعشي رفسنجان است. قبر جد من مرحوم حاج سيد احمد مرعشي كانون توجه اهالي منطقه در اين روستا واقع است و بناهاي قديمي اين روستا توسط مؤسسه فرهنگي علي آباد سادات در حال مرمت و بازسازي براي استفاده هاي فرهنگي مي باشد.


به جز علي آباد، روستاي مزرا ( مزرعه سادات ) در دوران كودكي و نوجواني من جايگاه خاصي دارد اين روستا توسط مرحوم آقا سيد حسن مرعشي فزند آقا سيد علي مازندراني احياء و به عنوان يك روستاي ييلاقي، محل سكونت خانوادگي ما در تابستان بوده است.




دوران تحصيل حسین مرعشی


من تحصيلات ابتدايي را در دبستان دولتي زندي كشكوئيه كه اكنون مركز بخش است گذراندم و پس از طي تحصيلات ابتدايي در سال ۱۳۴۹ در سن ۱۲ سالگي با خانواده به رفسنجان مهاجرت كردم.
تحصيلات متوسطه را در دبيرستان هاي ملي فردوسي ( اول و دوم)، اسلامي علوي ( سوم‌ ) و غزّالي ( چهارم و پنجم و ششم)‌ گذرانده و با دپيلم رياضي فارغ التحصيل شدم.

 در همان اولين كنكور در رشته شيمي دانشگاه كرمان كه به همت مرحوم افضلي پور تازه تأسيس شده بود پذيرفته شده و در پي آن، مهرماه ۱۳۵۵ عازم كرمان شدم و به عنوان دانشجوي دومين دوره دانشگاه كرمان در اين دانشگاه ثبت نام كرده و تحصيلات عالي خود را آغاز نمودم.
مهرماه سال ۱۳۵۵ كه آغاز دوران دانشجويي ام در كرمان بود با فوت مرحوم ابوي بزرگوارم ( سي ام مهرماه ) به پايان رسيد. ايشان در اثر سكته قلبي در ظهر روز سي ام مهرماه ۱۳۵۵ در سن ۷۵ سالگي دارفاني را وداع گفته و همه ما و دوستان خود را داغدار كردند. عصر همان روز مراسم تشييع جنازه و تدفين ايشان در علي آباد سادات انجام شد.


جواني و آغاز فعاليتهاي سياسي و اجتماعي


اولين تجربه فعاليت سياسي و گروهي من در جريان اعتصابات دانشجويي بهمن ماه سال ۱۳۵۵ در دانشگاه كرمان حاصل شد. اين اعتصابات توسط دانشجويان چپ رهبري و به وسيله عموم دانشجويان پشتيباني مي شد.

پس از گذشت يك سال از ورود من به دانشگاه، در مهرماه سال ۱۳۵۶ فعاليت سياسي من و همفكرانم كه گروه دانشجويان مذهبي دانشگاه را تشكيل مي داديم جدي تر و پررنگ تر شد.


در مهرماه سال ۱۳۵۶ جناب حجت الاسلام فاكر ( نماينده دوره پنجم و هفتم مجلس شوراي اسلامي) به مناسبت سالگرد ارتحال ابوي من و بنا به دعوت اخوي بزرگوارم در مسجد سقاخانه رفسنجان سخنراني داشتند. اين سخنراني ها كه مصادف با برگزاري مراسم مرحوم حاج آقا مصطفي خميني بود تا حدودي سياسي شد.
در شانزدهم آذر ماه سال ۱۳۵۶ اولين اعتصاب را من و آقاي علي مصطفوي ( دكتر مصطفوي فعلي و رئيس سابق دانشگاه كرمان‌) دو نفره راه اندازي و تجربه كرديم و موفق به تعطيلي دانشگاه شديم و توانستيم روز دانشجو را گرامي بداريم.


جمع دانشجويي ما از دانشجويان با سابقه تر مديريت كرمان كه در دانشگاه ادغام شده بود تشكيل مي شد از جمله آقايان محمد قائد، مرتضي بانك، ازغندي، كمال يوسفي ،سعید شریفی، مسعود محمودي،محمدخادم پیر و دانشجويان ورودي سال هاي ۵۵ و ۵۶ از جمله اسحاق جهانگيري، حجت اسدي، محمدعلي كريمي، محمد حاتمي،‌علي مصطفوي، محمد ميرزايي، حبیب الله كارنما، محمد مفيدي، من و.. كه بعدها مهدي سياوشي،محمدحسین مرتضوی،مسعودکرباسی، حسين و مظفر اسكندري،یدالله اسلامی ،وحید ذکاء،مجید طهمورثی، علي مرعشي، احمد اسدي و چند نفر ديگر به ما پيوستند.


سال هاي تحصيلي ۵۷ ـ‌ ۵۶ سالهاي پرتحركي براي دانشگاه جوان كرمان بود و ما با تأسيس جامعه اسلامي دانشگاهيان كرمان و با پشتيباني معدودي از اساتيد و مربيان از جمله جناب آقاي حميد ميرزاده موفق شديم دامنه اعتصاب را آنقدر گسترده كنيم كه ترم دوم سال تحصيلي ۵۷ ـ‌ ۵۶ عملاَ پس از چند بار ترميم نهايتاَ منحل شد. يك ترم محروميت از تحصيل براي من و جمعي از دانشجويان، قبل از انحلال ترم هم نتوانست دامنه اعتصابات را كاهش دهد. در نتيجه دانشگاه كرمان به يكي از كانونهاي مبارزات رسمي و علني عليه رژيم شاه تبديل شد.


نقش دانشجويان درتبديل سخنراني هاي مرحوم آ شيخ عباس شيرازي در مسجد قائم كرمان به اجتماعي براي مبارزه با شاه و تظاهرات در مراسم چهلم شهداي تبريز، قابل توجه بود. در ماههاي پاياني سال ۱۳۵۷ و پس از پيروزي انقلاب اسلامي، واحد فعاليت هاي روستايي در دانشگاه تأسيس شد. عضويت در اين واحد و پذيرش مسؤوليت اين واحد در اريبهشت ماه ۱۳۵۸ آغاز فعاليت هاي اجتماعي من در دوران پس از پيروزي انقلاب بود.


اولين مسئوليت اجرائي حسین مرعشی

بیوگرافی کامل حسین مرعشی
بیوگرافی کامل حسین مرعشی


اولين تجربه فعاليت رسمي و خارج از دانشگاه من، ايفاي نقشي به عنوان رابط دانشگاه كرمان و تهران براي تشكيل جهاد سازندگي و انجام مأموريت تشكيل جهاد استان در ماههاي ارديبهشت و خرداد ماه ۱۳۵۸ بود.
پس از تشكيل جهاد استان، عازم بم شدم. تشكيل جهاد سازندگي بم و فعاليت ۱۰ ماهه دراین شهرستان تا اريبهشت ماه ۱۳۵۹ ادامه داشت.


جهاد سازندگي كرمان


در ارديبهشت ماه سال ۱۳۵۹ عضويت در شوراي جهاد سازندگي استان را پذيرفتم. اين مسئوليت با همكاري آقايان حجت الاسلام باقي زاده و آقاي عباس حسيني تا ارديبهشت ماه سال ۱۳۶۱ ادامه يافت.


حضور در جمع دانشجويي و فعاليت هاي سياسي پس از انقلاب اسلامي نظير: شركت در رفراندم جمهوري اسلامي، انتخابات خبرگان قانون اساسي، رفراندم قانون اساسي، برگزاري اولين دوره انتخابات رياست جمهوري، همواره و بطور مستمر در كنار فعاليت هاي مديريت در جهاد سازندگي ادامه داشت. اجراي موفقيت آميز طرح انقلاب فرهنگي در دانشگاه كرمان در ارديبهشت ماه ۱۳۵۹ و حوادث مترتب بر آن، زمينه حضور فعال تر دوستان دانشجوي من را در جهاد سازندگي در سطح استان فراهم كرد.

مهرماه سال ۱۳۵۹ يكماه پس از تجاوز آشكار رژيم بعثي عراق به ايران و آغاز دفاع مقدس ملت رشيد ايران، نيروهاي جهاد سازندگي نيز به سهم خود درگير اين امر مقدس شدند.
سال ۱۳۵۹ مراسم ازدواج من با همسر مهربان، وفادار و نجيبم سركار خانم فريده هاشمي نژاد در روستاي علي آباد و با سبكي ساده كه به انتخاب من و ايشان و نيز منطبق بر سنت هاي حسنه دوران انقلاب بود انجام شد.


حوادث پرشتاب سياسي در سال ۱۳۶۰ از جمله بركناري بني صدر از رياست جمهوري ايران، انفجار مقر حزب جمهوري اسلامي و شهادت شهيد بهشتي، حادثه تلخ شهادت شهيدان رجائي و باهنر درهشتم شهريور، مجروح شدن جناب آقاي خامنه اي، جنگ هاي خياباني در تهران و … باعث شده بود من و همفكرانم در دانشگاه، جهاد سازندگي و سپاه و بعضاًَ حزب جمهوري اسلامي در كانون فعاليت هاي سياسي استان حضور داشته باشيم.


بروز دو حادثه پرتلفات زلزله در سال ۱۳۶۰ در گلباف و شهداد در فاصله يك ماه و حضور فعال برادران جهاد سازندگي در امداد رساني، تجربه موفق و درخشاني براي من و دوستانم در فعاليتهاي خارج از حوزه جهاد سازندگي بود.


من در اين سال، يك مادر مهربان را از دست دادم و ۱۴ روز پس از آن يك مادر كوچك و عزيز خداوند به من اهداء كرد. طاهره متولد و مادر بابا شد.
دوران مديريت من در جهاد سازندگي ( بم و كرمان‌) همزمان با دوران استانداري آقايان حميد بهرامي، زارع ميرك آباد و ساوه در كرمان بود. من با همه آقايان روابط گرم و صميمي و همكاري خوبي داشتم.


حضور در استانداري


در اواخر سال ۱۳۶۰ و پس از استقرار اولين دولت خط امامي در كشور در دوران رياست جمهوري جناب آقاي خامنه اي و به نخست وزيري جناب آقاي مهندس ميرحسين موسوي، آقاي حميد ميرزاده، به سمت استاندار كرمان انتخاب شد. انتخاب جناب آقاي ميرزاده با توجه به خصوصيات ویژه ايشان از جمله تحرك، ابتكار، جسارت و شجاعت، فضاي استان را تحت تأثير قرار داده و فصل نويني را در مديريت استان ايجاد كرد.


در ارديبهشت ماه ۱۳۶۱ با پيشنهاد آقاي ميرزاده و موافقت جناب آقاي ناطق نوري وزير كشور وقت به عنوان معاون سياسي اداري استانداري كرمان منصوب شدم. انتصاب من درسن ۲۳ سالگي به اين سمت ميرزاده را با چالش جدي روبرو كرد. مخالفت هاي متعصبانه بخش وسعيي از ائمه جمعه و علماي كرمان به ويژه هيئت حاكم بر محاكم دادگاه انقلاب كرمان (‌آقايان فهيم و توكلي ) از آن جمله است.


در سال ۱۳۶۱ محمد تقي عزيز فرزند دوم من به دنيا آمد و كانون خانواده ما را گرم كرد. اكنون با داشتن محمدتقي در كنار طاهره من هم پدر و هم مادر دارم.
دوران مديريت ۵/۴ ساله آقاي ميرزاده درسمت استاندار كرمان، دوران مبارزه با بي نظمي هاي فراوان و دخالتهاي مرسوم در مديريت استان و همچنين دوران آغاز و طرحهاي توسعه و حركت رو به جلو در استان بود.


در سال ۱۳۶۳ فرزند دلبندم علي به دنيا آمد و خانواده ما بزرگ تر شد.
در آبان ۱۳۶۴ و پس از استقرار دولت دوم جناب آقاي مهندس ميرحسين موسوي و انتصاب آقاي حميد ميرزاده به سمت معاون اجرائي نخست وزير و در اولين انتصابات آقاي محتشمي پور وزير كشور، با تصويب هيئت وزيران به عنوان استاندار كرمان منصوب و آغاز به كار كردم. در آن زمان من ۲۷ ساله بودم.

 مسئوليت من در سمت استاندار كرمان در دوران دولت دوم جناب آقاي مهندس ميرحسين موسوي و دوران دولت اول جناب آقاي هاشمي رفسنجاني ( وزارت كشور آقاي عبدالله نوري)‌و حدود شش ماه از دولت دوم جناب آقاي هاشمي به مدت هشت سال و چهار ماه ادامه داشت.


در سال ۱۳۷۰ محمد فرزند عزيزم به دنيا آمد كه با وجود او خانواده ما تكميل و ۶ نفره شد. در ماههاي پاياني سال ۱۳۷۲ با پيشنهاد جناب آقاي هاشمي رفسنجاني من مسئوليت دفتر رئيس جمهور را پذيرفتم. اظهار محبت مردم كرمان و ساير شهرستانهاي استان در زمان عزيمت من به تهران موضوعي است كه هيچگاه از خاطر من محو نمي شود. در حقيقت اين محبت ها است كه من را همواره بدهكار مردم استان كرمان كرده است.


دفتر رئيس جمهوري


سال هاي ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴ در دفتر رئيس جمهور و در خدمت جناب آقاي هاشمي رفسنجاني سپري شد. هرچند براي من پس از سالها حضور در مسئوليت هاي اجرائي و در فضاي پرنشاط و صميمي مديريتي و مردمي كرمان و غرق بودن در محبت كرمانيها حضور در يك مركز ستادي ولو بالاترين ستاد تصميم گيريهاي كشور و انجام يك كار ستادي صرف، و بطور نسبي به دور از حضور وسيع مردم و مراجعه كنندگان و نيز فضاي سياسي و دور از عاطفه و محبت تهران، خيلي سخت بود ليكن كار مستقيم با يكي از مديران برجسته نظام و يك سياستمدار عميق و كهنه كار، ميدان كسب تجارب ارزنده و گرانبهايي براي من بود.

دوري از كرمان و كاهش ارتباط من با مردم كرمان ظاهراً يك هجران دو طرفه بود، لذا در اولين فرصت من و كرماني ها مجدد به هم پيوستيم. فرصت انتخابات مجلس پنجم و فعاليت جمعي دوستان ما در تهران تحت عنوان جمعي از خدمتگزاران (‌كارگزارن)‌ سازندگي ايران ايجاب مي كرد كه من به مجلس بروم. هر چند هيچگاه در زندگي حاضر نبوده و نيستم خود را براي مسئوليتي ارائه كنم و يا براي خود تبليغ كنم ليكن يك ضرورت و يك كشش عاطفي، زمينه حضور من در فعاليت هاي انتخاباتي مجلس پنجم ـ از حوزه انتخابيه كرمان ـ را فراهم كرد. ضرورت حضور من در مجلس براي پي گيري امور سياسي حساسي بود كه منجر به تشكيل جمعي از كارگزاران سازندگي ايران شده بود و همچنين كشش عاطفي دو طرفه اي بين من و مردم كرمان مرا به مجلس فرستاد.


مجلس پنجم و ششم


روابط صميمانه من و كرماني ها باعث شد تا بدون ضرورت به تبليغ هاي معمول و مبارزه با رقيب و يا خداي ناكرده تخريب رقيب، انتخابات دوره پنجم مجلس در كرمان با ركوردهاي جديدي مواجه شود. افزايش حضور مردم از ۱۲۰ هزار نفر در انتخابات دوره چهارم به ۲۵۰ هزار نفر در دوره پنجم و رأي ۷۲ درصدي من به عنوان نفر اول و اختلاف ۱۰۰ هزار رأي‌ با رقيب شاهدي بر اين مدعاست.
حضور در مجلس پنجم ( از خرداد ۷۵ تا خرداد ۷۹ )، پذيرش مسئوليت كميسيون امور پست و تلگراف و نيرو، تشكيل فراكسيون مجمع نيروهاي خط امام به عنوان اقليت مجلس پنجم و تلاش هاي صورت گرفته در عرصه سياسي كه منجر به خلق شگفتي در انتخابات رياست جمهوري دوم خرداد در سال ۱۳۷۶ گرديد از فعاليت هاي اين دوران بود.

در دوران مجلس ششم با توجه به اینکه از کارهای اجرایی فارغ شدم و وقت حضور در کلاسهای درس فراهم شد، موفق شدم در سال ٧٩، بعد از ٢٤ سال که از ورودم به دانشگاه- یعنی از سال ١٣٥٥ – می گذشت در رشته اقتصاد در دانشگاه تهران فارغ التحصیل شوم.
انتخابات مجلس ششم و ضرورت حضور در مجلس براي تكميل برنامه هاي سياسي نيمه تمام دوران مشهور به اصلاحات، من را به انتخابات پرتشنج ششم كشاند.
تجربه مجلس ششم ( از خرداد ۷۹ تا ارديبهشت ۸۳ ) ـ راديكالترين مجلس پس از انقلاب ايران ـ همراه با حوادث تلخ و شيرين آن درجاي خود جاي تأمل و بحث فراوان دارد.

حسین مرعشی
حسین مرعشی


ميراث فرهنگي و گردشگري


و اما در ارديبهشت ۸۳ و روزهاي پاياني مجلس ششم و در شرايطي كه من و جمع زيادي از همراهانم آماده مي شديم كه قهوه خانه تأسيس كنيم با دعوت جناب آقاي خاتمي براي پذيرش مسئوليت سازمان جديد التأسيس ميراث فرهنگي و گردشگري به دولت رفتم. حضور ۱۴ ماهه در ماههاي پاياني دولت دوم آقاي خاتمي در سمت معاون رئيس جمهور و رئيس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري دوران خوبي براي من بود.

 آشنايي عميق و وسيع با ايران و جلوه هاي پر تلألو تمدن و ظرفيت بي شمار گردشگري آن، همچنين تلاش وسيع و همزمان در جبهه هاي داخلي سازمان براي ادغام و استقرار تشكيلات جديد، تجديد نظر در سياست ها و ارتقاء سياست هاي اداره و توسعه اين بخش، حضور پرتحرك در دولت و مجلس براي جلب پشتيباني هاي لازم براي تحقق برنامه ها، حضور در عرصه هاي بين المللي براي افزايش ظرفيت هاي توريستي ايران و حضور در عرصه افكار عمومي داخلي براي تبيين جايگاه مهم بخش ميراث فرهنگي و گردشگري در آينده فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي كشور به همراه همكاراني دلسوز، مهربان و پرتلاش تجربه بسيار گرانبهايي بود كه هيچ گاه فراموش نمي شود.
در سال ۱۳۸۳ طاهره كه در دانشگاه شهيد باهنر سال آخر رشته فيزيك را مي گذراند با آقاي دكتر حكمت دامپزشك اهل آمل، ازدواج كرد.


كلام آخر …


اكنون با اعتقاد به اين كه همه تجربيات اندوخته در اين دوران ۲۷ ساله مديريت از جهاد سازندگي تا معاونت رياست جمهوري متعلق به مردم ايران است و نيز با اعتراف به اين كه جمهوري اسلامي نظامي است مبتني بر انتخاب آراء مردم و مقيد به اجراي قوانين و مقررات اسلامي، بهترين و بهينه ترين نظام براي كشور عزيزمان ايران است و با تأكيد بر اين كه ايران بايد به شكوه گذشته خود باز گردد و اين بازگشت جز با سياست هاي صحيح ميسر نخواهد بود بر آن هستم تا تجربيات خود را در اختيار مديران و فعالان و سياستگذاران كشور قرار دهم تا از اين طريق بخشي از بدهي خود به ملت ايران و به انقلاب اسلامي و امام راحل عظيم الشأن (ره) را پرداخت نمايم.

منبع : سایت رسمی حسین مرعشی
 

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.4 تعداد آرا: 509

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir