حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه مستثنا را در نامه های اداری، روزنامه و… مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید ، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم . ( مستثنا به چه معنی است ? )
مستثنا
- آنچه که از حکم کلی و عمومی جداست
- لفظی که از حکم ما قبل خود به توسط حرف استثنا خارج شده باشد
- استثنا
- جدا
- استثناء شده
- خارج از شمول حکم
- مشخص
- ممتاز
کلمه : | مستثنا |
اشتباه تایپی : | lsjekh |
آوا : | mostasnA /mostasnā/ |
نقش : | صفت |
مستثنا به انگلیسی : | Exempt Immune |
مستثنی به ایتالیایی : | escluso |
معنی مستثنی در لغتنامه دهخدا
مستثنی. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استثناء. استثناکننده و جداکننده. ج ، مستثنون و مستثنین. رجوع به استثنا شود.
مستثنی. [ م ُ ت َ نا] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استثناء. بیرون کرده و استثنا شده از حکم و قاعده ٔ کلی. (اقرب الموارد). بیرون آورده شده و خاص کرده شده و جدا کرده شده. (غیاث ) (آنندراج ). ممتاز. رجوع به استثناء شود :
ای به شاهی ز نعت مستغنی
وی ز شاهان به جاه مستثنامسعودسعد
اول نعمتی که خدای تعالی بر من تازه گردانید دوستی پدر و مادر بود… چنانکه از فرزندان دیگرمستثنی بودم.
(کلیله و دمنه ).
تا اختیار او بر یکی افتاد که از ایشان به هنر و خرد مستثنی بود. (کلیله و دمنه ).
به مزیت خرد و مزید هنر مستثنی است. (کلیله و دمنه ).
|| در اصطلاح نحویان ، آن چیزی که بیرون کرده شده باشد از حکم ماقبل به قید اِلاّ یا به آنچه در معنی اِلاّ است. (غیاث ) (آنندراج ).
آنچه بعد از کلمه ٔ الاّ و اخوات آن بیاید و از نظر نفی یا اثبات از ماقبل خود جدا شود و محاسبان در باب جبر و مقابله آن را «ناقص » نامند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
مستثنای متصل : آن است که مستثنی از افراد و یا اجزای مستثنی منه باشد لفظاً یا تقدیراً مانند جأنی الرجال اِلاّ زیداً و جأنی القوم اِلاّ زیداً. (از تعریفات جرجانی ).
مستثنای مفرغ : آن است که مستثنی منه آن در جمله نیامده باشد مانند ماجأنی اِلاّ زید. (از تعریفات جرجانی ).
مستثنای منقطع : آن است که مستثنی از افراد یا از اجزاء مستثنی منه نباشد مانند جأنی القوم اِلاّ حماراً.(از تعریفات جرجانی ).
مستثنی منه : آنکه یا آنچه از او استثنا کرده اند.
|| در اصطلاح نحو، اسمی است که پیش از «الاّ» و اخوات آن آمده باشد و نفیاً یا اثباتاً مخالف مابعد الاّ باشد مانند قوم در جأنی القوم اِلاّ زیداً. || محاسبان در باب جبر و مقابله آن را زائد می نامند در مقابل ناقص که مستثنی است. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مستثنیٰ] ‹مستثنی› چیزی که از حکم عمومی خارج و برکنار شده باشد؛ استثناشده؛ بیرونکردهشده.
مستثنی در لغتنامه معین
مستثنی(مُ تَ نا) [ ع . ] (اِمف .) ممتاز شده ، جدا شده .
مستثنا در دستور زبان
“استثناء” مصدر باب “إستفعال” از مادهی “ثنی” و در لغت به معنای بازداشتن و کنار زدن آمده است. (ثَنَیتُهُ عن مراده إذا صَرَفتَه عنه.)
معنای لغوی ” استثناء ” (بازداشتن و کنار زدن) در معنای اصطلاحی آن لحاظ شده است به این بیان که متکلّم با خارج کردن مستثنا از حکم مستثنیمنه توسط إلّا و نظائر آن، در واقع مستثنا را از تعلّق حکم مستثنیمنه، کنار زده. و یا به تعبیر دیگر حکم مستثنیمنه را از شامل شدن مستثنا، بازداشته است. (إلاستثناء صرفُ العامل عن تناول المستثنی)
کلمه : مستثنی اشتباه تایپی : lsjekd آوا : mostasnA نقش : صفت