شاید شما هم در مورد نوشتن الغا یا القا دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب معنی هر واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم . ( الغا یا القا ? )
برای تشخیص املای صحیح ابتدا باید معنای مورد نظر خود را مشخص کنید ، واژه « الغا » به معنی ابطال و برکنار کردن میباشد در صورتی که واژه « القا » به معنی اعمال غیر مستقیم چیزی است .
القای شبهه = درست
الغای شبهه = نادرست
القای الکریکی = درست
الغای الکریکی = نادرست
معنی الغا
- ابطال
- برکنار کردن کسی از مقامش
- اقاله
- حذف
- فسخ
- لغو
- برهم زدن
- برهم خوردن
واژه | الغا |
تلفظ الغا | /’elqA/ |
اشتباه تایپی | hgyh |
نقش | اسم |
الغا(مصدر) از شمار افکندن بهم زدن باطل کردن بیهوده شمردن : الغائ قرار داد.
الغا در لغتنامه دهخدا
الغاء. [ اِ ] (ع مص ) باطل کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (صراح ) (منتهی الارب ). افکندن و باطل کردن . (آنندراج ). لغو کردن . ابطال . اسقاط.
|| ناامید و زیانکار گردانیدن .(منتهی الارب ) (آنندراج ). نومید کردن . تخییب . (اقرب الموارد).
|| از شمار افکندن . (صراح ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). از شمار بیرون کردن و ترک نمودن . (از اقرب الموارد)
|| (اصطلاح علم نحو) ابطال عمل است در لفظ و معنی ، برخلاف تعلیق که ابطال عمل است لفظاً نه محلاً بطور وجوب . رجوع به تعلیق شود.
|| (اصطلاح علم اصول ) وجود حکم است بدون وصف در صورتی ، و حاصل آن عدم تأثیر وصف یعنی علت باشد، چنانکه در ضمن لفظ سیر بیان گردید. (از کشاف اصطلاحات الفنون چ استانبول ج 2 ص 1311). و رجوع به همین کتاب مذکور ج 1 ص 662 ذیل ماده ٔ سیر شود.
|| (اصطلاح علم بدیع) آوردن زیادات بیفایده است که از عیوب شعر بشمار می آید چنانکه در این مصراع : «آنکه بدرخشد چو تیغی نوزدوده بی نیام » لفظ بی نیام لغو است چه آن را در درخشندگی مدخلی نیست . رجوع به المعجم فی معاییر اشعار العجم مصحح مدرس رضوی چ 1335 ص 350 شود.
معنی الغا در فرهنگ عمید
الغا : لغو کردن، باطل کردن، از شمار افکندن.
الغا به انگلیسی
- revocation
- اrevoke
معنی القا
- اعمال غیر مستقیم چیزی مانند میدان مغناطیسی
- آموختن
- تلقین
- افکندن
- به اشتباه افکندن
- کسی را به اشتباه انداختن
کلمه : | القا |
اشتباه تایپی : | hgrh |
آوا : | ‘elqA /’elqA/ |
نقش : | اسم |
القا کردن در لغتنامه دهخدا
القا کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رسانیدن سخن و آگاه کردن کسی بطریق بدگویی و انهاء. تلقین سوء. رجوع به القاء شود : استادم ابونصر را بخواندند تا آنچه از اریارق رفته بود از تهور و تعدیها چنانکه دشمنان القا کنند و بازنمایند وی همه بازنمود. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 231).