شاید شما هم در مورد نوشتن لشکر یا لشگر دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب معنی هر واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم . ( لشکر یا لشگر ? )

املای صحیح این واژه « لشکر » می‌باشد ، و « لشگر » املای اشتباه است .


لشکر یا لشگر ?
لشکر یا لشگر ?

بنابر نظام آوایی زبان فارسی ، در واژه‌ های بسیط ، پس از « ش » ساکن ، تمایز میان « ک » و « گ » به اصطلاح زبان‌شناسی خنثی می‌شود و در زبان محاوره ، در این موضع فقط صدای « گ » شنیده می شود .

اما در فارسی فصیح آن را « ک » تلفظ می‌کنند. بنابراین ، این واژه‌ها با «ک» درست است:

  • لشکر
  • اشک
  • گنجشک
  • مشک
  • زرشک
  • کشک
  • تمشک
  • پزشک
  • رشک
  • خشک

ولی اگر «ش» متحرک باشد « گ » اشکال ندارد، مانند:

  • شگرف
  • شگون
  • شگرد
  • شگفت

معنی لشکر

  • ارتش
  • جند
  • جیش
  • خیل
  • سپاه
  • سپه
  • عسکر
  • فوج
  • قشون
  • گند

لشکر لغتنامه دهخدا

لشکر.[ ل َ ک َ ] (اِ) سپاه . سپه . جیش . جند. عسکر. (منتهی الارب ). قال ابن قتیبة والعسکر، فارسی معرب . قال ابن درید و انما هو لشکر بالفارسیة و هو مجتمع الجیش . (المعرب جوالیقی ص 230).

خیل . حشم . بهمة. (منتهی الارب ). حثحوث . قشون . سریة. (دهار). رجل . جمیع. کتیبة. خمیس .زفر. زافره . صنتیت . ازور. فیلق . عجوز. غار. طحون . عرض [ ع َ / ع ِ / ع َ رَ ] . (منتهی الارب ) :

سپاه اندک و رای و دانش فزون
به از لشکر گشن بی رهنمون .

ابوشکور

خواسته تاراج کرده ، سودهایت بر زیان
لشکرت همواره یافه چون رمه ی ْ رفته شبان .

رودکی (در مقام نفرین )

شد آن لشکر و تخت شاهی به باد
چو پیچیده شد شاه را سر ز داد.

فردوسی

نیاطوس جنگی برادرش بود
بدان جنگ سالار لشکرش بود.

فردوسی

نه از لشکر ما کسی کم شده ست
نه این کشور از خون لمالم شده ست .

فردوسی

ز بهر طلایه یکی کینه توز
فرستاد با لشکری رزم یوز.

فردوسی

چنان لشکر گشن و چندین سوار
سراسیمه گشتند از کارزار.

فردوسی .

خروشی برآمد ز لشکر به زار
کشیدند صف بر در شهریار.

فردوسی

خوارزم گرد لشکرش ار بنگری هنوز
بینی علم علم تو به هر دشت و کردری .

عنصری .

لشکر فرهنگ فارسی معین

(لَ کَ) (اِ.)

1 – سپاه .

2 – واحد نظامی که به طور متوسط شامل سه تیپ است .

فرهنگ فارسی عمید

(اسم) (نظامی) 

۱. قسمتی از ارتش که عدۀ افراد آن در حدود دوازده‌هزار نفر است.
۲. گروه بسیار از سپاهیان؛ سپاه.


⟨ لشکر انگیختن: (مصدر متعدی) [قدیمی] حرکت دادن لشکر؛ برانگیختن لشکر به ‌جنگ.
⟨ لشکر جرار: لشکر آراسته و انبوه و بسیار.
⟨ لشکر کشیدن: (مصدر لازم) حرکت دادن لشکر به‌سوی دشمن.

تعریف نظامی لشکر

 لشکر شامل ۱۰٬۰۰۰ الی ۲۰٬۰۰۰ سرباز می شود. در بیشتر ارتش ها یک لشکر از چند تیپ تشکیل می شود.

لشکر در جدول کلمات

لشکر = قشون , جند

برای تخریب مکه لشکر کشید = ابرهه

به سیاهی لشکر فیلم ها گفته می شود = هنرور

تلفظ/laškar/
لشکر به انگلیسیdivision 
corps
army
اشتباه تایپی ga;v
نقشاسم
واژه لشکر
امپراتور یا امپراطور ?
قائله یا غائله
مضمون یا مزمون
میلیون یا ملیون

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.9 تعداد آرا: 380

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir