« بالغ بر » یک اصطلاح ادبی میباشد که بسیار افراد مفهوم آن را متوجه میشوند ولی از معنای دقیق آن آگاه نیستند ، در این مطلب به بررسی معنی این اصطلاح میپردازیم . ( بالغ بر یعنی چه ؟ )
معانی عبارت « بالغ بر » :
- بیش از
- فرا تر از
- بهاندازۀ
- در حدودِ
- بیش از
کلمه | بالغ بر |
اشتباه تایپی | fhgy fv |
تلفظ | /bAleq/ |
متضاد | کمتر از |
فهرست مطالب
بالغ بر
عبارت « بالغ بر » در متون رسمی، آمار ، سخنرانی ها و … کاربرد دارد ، این عبارت یکی از ابهامآمیزترین تعابیر را در ذهن مخاطب به وجود میآورد .
مثال :
بالغ بر 200 نفر به آنفولانزا مبتلا شده اند .
این جمله تقریبا بی نهایت معنا میدهد زیرا بی نهایت عدد بزرگتر از 200 وجود دارد .
اما در واقع منظور گوینده این است که اندکی بیش از 200 نفر مثلا 201 تا 209 نفر به آنفولانزا مبتلا شده اند .
کاربرد بالغ بر
همانطور که پیشتر گفته شد این عبارت ابهامآمیز میباشد و بسیاری از افراد برای فریب و بروز ندادن اطلاعات از آن استفاده میکنند ، این عبارت در گزارش هایی که افراد سیاسی اعلام میکنند زیاد به کار میرود .
مثال :
درآمد امسال از بخش پتروشیمی بالغ بر 20 میلیارد دلار خواهد بود .
میزان درآمد پلیس راهنمایی و رانندگی در سال گذشته بالغ بر 50 هزار میلیارد تومان بوده است .
معنی واژه بالغ
بالغ در لغتنامه دهخدا
بالغ. [ ل ِ ] (ع ص ) رسا. کافی. بسنده. وافی. مشبع. رسنده : «و ما هو ببالغه ». (قرآن 13/14) و نیست او رسنده به آن. «لم تکونوا بالغیه الا بشق الانفس ». (قرآن 7/16). نباشید رسنده ٔ آن مگر به تعب نفس ها.
«یا ایها الذین آمنوا لاتقتلوا الصیدو انتم حرم و من قتله منکم متعمدا فجزاء مثل ماقتل من النعم یحکم به ذوا عدل منکم هدیاً بالغ الکعبة اوکفارة طعام مساکین…». (قرآن 95/5)؛ ای کسانی که گرویدید، مکشید صید را آنگاه که محرم باشید، و کسی که کشت آنرا از شما از روی عمد، پس جزائی است مثل آنچه را کشت از شتر و گاو و گوسفند، که حکم کنند بدان دوصاحب عدالت از شما قربانی رسنده کعبه یا کفاره است طعام مسکینان.
|| اندازه. (فرهنگ نظام ).
- بالغا مابلغ : به هر قیمتی که تمام شود. بهرجا که رسد : و علی هذا المثال حکم سائر الاعدادمن العشرات و المئات والآلاف و مازاد بالغاً مابلغ. (از رسائل اخوان الصفا). دیه بنده بهایش بود بالغاً مابلغ، و مذهب ابوحنیفه… (تفسیر ابوالفتوح ج 1 ص 274).
- بالغ بر… : رسنده و اندازه. (فرهنگ نظام ):در حمله ٔ فلان بالغ بر دوهزار لشکر بود. (فرهنگ نظام ). بالغ بر فلان مبلغ؛ به اندازه ٔ فلان مبلغ.
- بالغ دولت : آنکه دولت و بخت کامل و مساعد دارد.
بالغ در فرهنگ معین
بالغ(لَ) (اِ.): نک پالغ .
(لِ) [ ع . ] (ق .) افزون ، بیش .
( ~.) [ ع . ] (اِفا.) ۱ – به حد بلوغ رسیده . ۲ – رسا.
بالغ در فرهنگ فارسی عمید
بالغ۱. کسی که به حد بلوغ رسیده.
۲. [قدیمی] رسنده، رسا، رسیده.
پیالۀ شراب از جنس شاخ گاو، کرگدن، یا استخوان فیل: با چنگ سغدیانه و با بالغ و کتاب / آمد به خان چاکر خود خواجه با صواب (عماره: شاعران بی دیوان: ۳۵۲).