شاید شما هم در مورد نوشتن پیش رو یا پیشرو دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب معنی هر واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم . ( پیش رو یا پیشرو ? )
برای تشخیص املای صحیح این دو واژه باید معنای آن را ملاک قرار دهید :
اگر « پیش رو » نوشته شود معنی آن : جلوی دید ، مقابل ، خلاف پشت سر …
اگر « پیشرو » نوشته شود معنی آن : پیش آهنگ ، جلودار ، رهبر ، طلایه دار ، قراول …
معنی پیشرو
پیشرو لغتنامه دهخدا :
پیشرو. [ رَ / رُو ] (نف مرکب ) پیش رونده :
ابا لشکر و جنگسازان نو
طلایه به پیش اندرون پیشرو…فردوسی
|| مقدم . سابق . (دهار). که نخست رفتن گیرد. که قبل از دیگران رود. پیشقدم . مقابل پس رو. کسی که پیشاپیش کسان رود خاصه پیشرو سپاهیان و آنرا مقدمه و مقدمة الجیش گویند. (انجمن آرا). پیش آهنگ . سرآهنگ . سرهنگ . مقدمه . قراول . طلیعه . پیش هنگ :
ز لشکر بر پهلوان پیشرو
بمژده بیامد همی نو به نو…فردوسی
تو پیشرو این رمه ٔ بزرگی
جان و دل من زین رمه رمانست …ناصرخسرو
نیستی چون سخن یار موافق خوش
گر نه او پیشرو باد بهارستی ….ناصرخسرو
اشتری اندر نمازگاه مراو را
پیشرو و جبرئیل غاشیه دارست …ناصرخسرو
شاه علاءالدول داور اعظم که هست
هم ازلش پیشرو هم ابدش پیشکار….خاقانی
خاقانیست پیشرو کاروان شعر
همچون حباب پیشرو کاروان آب …خاقانی
چو شاپور آمد آنجا سبزه نو بود
ریاحین را شقایق پیشرو بود …نظامی
در سفری کان ره آزادی است
شحنه ٔ غم پیشرو شادی است …نظامی
همچنان میشدند در تک و تاب
پس رو آهسته ، پیشروبشتاب …نظامی
|| متقدم . قدام . (از منتهی الارب ). امام . قدوه . مقتدی . قائد. مقدام . (زمخشری ). سر. قائد سپاه . پیشوا. راید. (دهار). هادی . اسوة. (از منتهی الارب ). رهبر. سردار. سالار :
کنون پیشرو باش و بیدارباش
سپه را ز دشمن نگهدار باش …فردوسی
معنی پیش رو
پیش رو لغتنامه دهخدا :
پیش رو. [ ش ِ ] (ق مرکب ) مقابل پشت سر. مقابل غیاب و غیبت و قفا. امام . در حضور. خلاف پشت سر. برابر. بنزد. نزدیک . برابر چشم . قدام . پیش روی :
بجنبید بر بارگی شاه نو
ز قلب سپه رفت تا پیش روفردوسی
ازین هر سه کهتر بود پیش رو
مهین باز پس ، در میان ماه نو
نشیند کهین نزد مهتر پسر
مهین را بنزد کهین تاجور… فردوسی
پیشرو فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (ص .) پیشتاز، پیشرو.کلمه | پیشرو |
اشتباه تایپی | ~dav, |
آوا | piSrow |
نقش | صفت |
مترادف | پرچمدار پیشاهنگ پیشتاز پیشقدم پیشگام زعیم طلیعه مقدم |
پیش رو یا پیشرو ?
معنی پیشرو در فرهنگ عمید
- پیشوا، راهنما.
- کسی که جلو برود و دیگران از عقب او حرکت کنند، پیش رونده: همچنان می شدند در تک وتاب / پسرو آهسته، پیشرو به شتاب (نظامی۴: ۶۷۰).
- (موسیقی) [قدیمی] نوعی تصنیف بدون شعر که حکم پیش درآمد یا آواز ضربی را داشته است.