حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه امرار را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید ، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم . ( امرار یعنی چه ? )
معنی امرار
واژه امرار از زبان عربی به زبان فارسی وارد شده است و معادل موارد زیر میباشد :
- اکتساب
- تحصیل
- کسب
- گذران
- وقت کشی
- وقت گذرانی
- گذرانیدن
- گذراندن کسی را ازجائی
- گذراندن وقت
- گذرانیدن کسی را از جایی عبور دادن
- گذرانیدن وقت
- روز گذرانی وقت گذرانی
امرار معاش : گذران زندگی ، کسب و کار .
امرار یعنی چه ?
معنی امرار در لغتنامه دهخدا
امرار. [ اِ ] (ع مص ) گذرانیدن کسی را بر پل. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گذرانیدن کسی را از جایی. (فرهنگ فارسی معین ).
|| بگذرانیدن. (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). عبور دادن. (فرهنگ فارسی معین ).
|| برانگیختن کسی را که بر پل رود. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
|| گذرانیدن وقت. روزگذرانی. وقت گذرانی. (فرهنگ فارسی معین ).
– امرار معاش ؛ گذرانیدن زندگانی از طریق کسب و کاری. (فرهنگ فارسی معین ). گذران.
|| شتر را بدنبش گرفتن و گردانیدن چندان که رام گردد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
|| تلخ کردن. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). تلخ گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی ).تلخ گردیدن. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تلخ شدن. (تاج المصادر بیهقی ). به این معنی هم لازم و هم متعدی است. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). گویند مایمر و مایحلی ؛ نه از او ضرریست کسی را و نه سودی. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
|| سخن تلخ گفتن. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
|| سخت تافتن رسن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سخت بتافتن. (تاج المصادر بیهقی ).
|| کاویدن. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
|| درپیچیدن بکسی تا درافکنند او را. (ازمنتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تدبیر کردن برای انداختن کسی. (آنندراج ).
|| تلخه ناک شدن گندم. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
امرار. [ اَ ] (ع اِ) جج ِ مِرَّة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به مِرَّة شود.
|| ج ِ مُرّة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به مُرَّة شود.
|| ج ِ مُرّ. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به مر شود.
امرار. [ اَ ] (اِخ ) اسم آبهایی است در بادیه. گویند از آن بنی فزاره است و گویند همان عراعر و کنیب است بجهت تلخی امرار گفته اند. (از معجم البلدان ) (مراصد الاطلاع ).
امرار در دانشنامه اسلامی
امرار: امرار به معنی گذرانیدن (کشیدن) چیزی بر چیزی مانند کشیدن دست بر بدن می باشد. امرار به اعتبار متعلّقش، احکام گوناگونی دارد که در بابهای طهارت، حج و نکاح آمده است.
امرار به دو گونه تقسیم میشود:
۱. امرار واجب
۲. امرار مستحب
← امرار واجب
۱. ↑ جواهر الکلام ج۲، ص۴۱.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۶۹۱. امرار یعنی چه ?
معنی امرار در لغتنامه معین
امرار( اِ ) [ ع . ] (مص م .) ۱ – گذراندن . ۲ – گذرانیدن وقت .
معنی امرار در فرهنگ عمید
امرار = گذرانیدن کسی از جایی یا گذراندن وقت.
کلمه : امرار اشتباه تایپی : hlvhv آوا : ’emrAr نقش : اسم
امرار یعنی چه ?
امرار معاش به زبان انگلیسی
English | فارسی |
living subsistence | امرار معاش |
livelihood | وسیله امرار معاش |
subsistence | اسباب امرار معاش |
earn subsist | امرار معاش کردن |
livelihood subsistence living | معاش |
passing | امرار |
واژه امرار در زبان عربی
متن اصلی | معنی |
---|---|
حَركةُ المرور (حركة السير) | ترافيك. |
حُرِّيةُ المرور | آزادي عبور و مرور، آزادي رفت و آمد. |
ذاتُ مرة (في ذات مرة) | يكبار (زماني، روزي، وقتي)، روزي، يك روز (روزي) |
وثيقة المرور | سند عبور و مرور، مدرك عبور، مجوز عبور و مرور |
كَمْرَكَ | كَمْرَكَ : كَمْرَكَةً [كمرك] البضاعةَ: عوارض گمركى را پرداخت. (اين كلمه فارسى, ست). |
اجراءات المرور | اجراءات المرور : مقررات راهنمايي و رانندگي , قوانين راهنمايي و رانندگي , ضوابط راهنمايي و رانندگي , آيين نامه راهنمايي و رانندگي |
حظر المرور | حظر المرور : ممنوعيت رفت وآمد |
الذكريات المريرة | الذكريات المريرة : خاطرات تلخ |
السياسة المستمرة | السياسة المستمرة : سياست هميشگى |
اشعر بالمرارة | اشعر بالمرارة : تلخ کردن , ناگوار کردن , بدتر کردن |