شاید شما هم در مورد نوشتن ارجاع یا ارجاء دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم . ( ارجاع یا ارجاء ? )
املای صحیح این کلمات به معنای مورد نظر شما بستگی دارد . اگر منظور شما « انتقال و حواله کردن » است املای درست « ارجاع » میباشد . اما اگر منظور شما « امیدوار کردن » است املای درست آن « ارجاء » است .
ارجاعات یا ارجائات
فهرست مطالب
ارجاع یعنی چه ?
مترادف و معادل ارجاع :
- احاله
- انتقال
- حواله
- محول
- واگذار
- بازفرستادن
- فرستادن
- واگذاری
- واگذاشت
- واگذار کردن
- اختصاص دادن
- گماشتن
- معین کردن
- تعیین کردن
- مقرر داشتن
- بخش کردن
- ارجاع کردن
- قلمداد کردن
- ذکر کردن
تلفظ ارجاع :
/~erjA~/
معنی ارجاع در لغتنامه دهخدا
ارجاع. [ اِ ] ( ع مص ) بازگردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ): ارجعه اﷲ.
|| چیزی را بسوی چیزی متوجه گردانیدن. ( غیاث اللغات ).
|| رجوع کردن امری. احاله.
|| نفع بخشیدن. ( منتهی الارب ): ارجع اﷲ بیعته ؛ نفع بخشد خدای عقد بیع او را.
|| خریده را بازگردانیدن. ( منتهی الارب ). پس دادن.
|| دست سپسایگی دراز کردن بگرفتن چیزی. ( منتهی الارب ).
|| ارجاع ابل ؛ فربه شدن شتر بعد لاغری. فربه شدن اشتر پس از نزاری. ( تاج المصادر بیهقی ).
|| در مصیبت «انا للّه و انا الیه راجعون » گفتن.
|| غائط کردن. ( منتهی الارب ). حدث کردن. ( تاج المصادر بیهقی ).
|| ارجع الشیخ ؛ دور بیمار شد پیر و تا یک ماه جسم و طاقت او بحال خود نیامد. ( منتهی الارب ).
|| ارجاع نظر؛ اعاده آن. بار دوم دیدن. بازدید.
|| ارجاع کردن ( کاری را )؛ محول کردن آن.
|| متولی کردن.
معنی ارجاع در لغتنامه معین
ارجاع ( اِ ) [ ع . ] =
- (مص م . ) بازگردانیدن ، رجوع کردن امری .
- (اِ. ) احاله ، حواله . ج . ارجاعات .
معنی ارجاع در فرهنگ عمید
۱. سپردن کاری به کسی یا جایی.
۲. هدایت کردن به جای دیگر برای راهنمایی و اطلاعات بیشتر.
اشتباه تایپی: hv[hu ;vnk
hv[huآوا: /~erjA~/ نقش: اسم
ارجاع به عربی
متن اصلی | معنی |
---|---|
مصدر | ارجاع |
رَجعَ | را ارجاع داد |
رَقمُ الإشارة | شماره ارجاع |
طَلَبَ إحالة السؤال الي | خواستار ارجاع سؤال به شد |
طلب إحالة السؤال إلي | خواستار ارجاع سوال به شد |
ارجاع به انگلیسی
English | فارسی |
---|---|
assignment cross-reference reference referring turning over anaphora assignment cross-reference referring turning over referral | ارجاع |
anaphora | ارجاع (زبان شناسی) |
refer | ارجاع دادن |
refer | ارجاع کردن |
ارجاع یا ارجاء ?
معنی ارجاء در لغتنامه دهخدا
ارجاء. [ اِ ] ( ع مص ) امیدوار کردن. ( غیاث اللغات ).
|| واپس بُردن. ( زوزنی ). کار را در تأخیر انداختن. ( منتهی الارب ). واپس داشتن. پس افکندن. بازپس بردن. سپس انداختن کاریرا. ( منتهی الارب ). باپس افکندن. ( تاج المصادر بیهقی ). واپس افکندن امر را.
|| ارجاءبئر؛ کرانه ساختن چاه را. ( منتهی الارب ).
|| ارجاء صید؛ نرسیدن صیاد شکاری را. ( منتهی الارب ). بشکاری نرسیدن صیاد.
|| ارجاء ناقه ؛ قریب بزادن رسیدن ناقه. ( منتهی الارب ). نزدیک رسیدن وقت نتاج ناقه. ( آنندراج ). نزدیک آمدن بزه اشتر. ( تاج المصادر بیهقی ).
|| نزدیک آمدن راه. ( غیاث ).
ارجاء. [ اِ ] ( اِخ ) ( مذهب… ) مذهب خوارج مرجئه. رجوع به مرجئه و ضحی الاسلام ج 3 ص 164 و 318 و 321 و 322 و 323 و 325 و 326 و 328 و 329 و 330 شود.
ارجاء. [ اَ ]( ع اِ ) ج ِ رجاء، بمعنی کناره و طرف. ( غیاث اللغات ).نواحی. اطراف. انحاء. گوشه ها: مملکتی فسیح الارجاء.
– ارجاء بئر ؛ نواحی چاه از درون ، از بالا تا زیر.
– ارجاء سماء ؛ دو طرف آن. کناره های آسمان.
ارجاء. [ اَ ] ( اِخ ) نام جائی به اصفهان. ( تاج العروس ). و نسبت بدان ارجائی است.
|| نام دهی به سرخس. ( منتهی الارب ).
|| نام موضعیست به وَجرَة. ( منتهی الارب ).
ارجاء. [ ] ( اِخ ) ابن ابی ضحاک خال مأمون الرشید. ( حبط ج 1 ).