شاید شما هم در مورد نوشتن واگذاری یا واگزاری دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم . ( واگذاری یا واگزاری ? )
املای صحیح این واژه « واگذاری » میباشد و نوشتن به صورت « واگزاری » نادرست است .
فهرست مطالب
واگذاری یعنی چه ?
مترادف و معادل واگذاری :
- انتقال
- تحویل
- ترک
- تسلیم
- تفویض
- رهایی
- سپردن
- وقف
- (صفت ) تسلیم شده انتقال یافته
- املاک واگذاری = مِلک هایی که مالک آنرا به دیگری تسلیم و تحویل کرده
.
اشتباه تایپی: ,h’bhvd آوا: /vAgozAri/ هم خانواده واگذاری : واگذاردني واگذارکردن واگذاري نقش: صفت
تلفظ واگذاری :
/vAgozAri/
تفاوت گذار و گزار
در این بخش بهتر است در مورد گذار و گذار اندکی توضیح داده شود و تفاوت آنها ها مشخص شود :
- معنی «گزاردن» در فرهنگ دهخدا : ادا کردن، انجام دادن، بجا آوردن چنانکه در نماز، طاعت، حق، شکر، شغل ، کار، مقصود، فرض ، فریضه ، حج
- معنی «گذاشتن» در فرهنگ دهخدا : نهادن، هشتن، قرار دادن، وضع کردن، برجای نهادن چنانکه در گذاشتن اشیا کاربرد دارد .
موارد | املای صحیح | توضیح |
---|---|---|
نمازگزار یا نمازگذار | نمازگزار | «گزاردن» و به معنای انجام دادن و ادا کردن و به جا آوردن |
شکرگذاری یا شکرگزاری | شکرگزاری | «گزاردن» و به معنای انجام دادن و ادا کردن و به جا آوردن |
امانت گزار یا امانت گذار | امانت گذار | « گذاشتن » نهادن، هشتن، قرار دادن |
کارگذاران یا کارگزاران | کارگزاران | «گزاردن» و به معنای انجام دادن و ادا کردن و به جا آوردن |
مناقصه گزار یا مناقصه گذار | مناقصه گزار | «گزاردن» و به معنای انجام دادن و ادا کردن و به جا آوردن |
خدمت گزار یا خدمت گذار | خدمت گزار | «گزاردن» و به معنای انجام دادن و ادا کردن و به جا آوردن |
بارگذاری یا بارگزاری | بارگذاری | « گذاشتن » نهادن، هشتن، قرار دادن |
معنی واگذاری در لغتنامه دهخدا
واگذاری. [گ ُ ] ( حامص مرکب ) تفویض. تسلیم. ( ناظم الاطباء ).
|| ترک. طرح. ( یادداشت مؤلف ).
|| ( ص نسبی ) واگذارشده. تسلیم شده. منتقل شده. داده شده.
– املاک واگذاری ؛ که مالک آن را به دیگری تسلیم کرده و تحویل داده است.
معنی واگذار کردن در لغتنامه دهخدا
واگذار کردن. [ گ ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) واگذار نمودن. تفویض کردن. تسلیم کردن. ( ناظم الاطباء ). سپردن. تحویل دادن.
انتقال دادن ملکی یا مالی را به کسی : خانه را به او واگذار کردم.
|| ترک کردن. ( ناظم الاطباء ). رها کردن. یله کردن. دست برداشتن از چیزی.
|| سپردن. حواله کردن. محول کردن.
– واگذار کردن به خدا ؛ حواله به خدا کردن. به خدا سپردن. ( ناظم الاطباء ).
واگذاری به انگلیسی
English | فارسی |
---|---|
transfer made over transferred delegation delivery devolution surrender cession | واگذاری |
privatization | واگذاری به بخش خصوصی (اقتصاد) |
private sector | بخش خصوصی (اقتصاد) |
واگذاری به عربی
متن اصلی | معنی |
---|---|
استسلام | واگذاري |
استسلام , استقالة , تخلي , ترک , حيوية , کفالة | واگذاري |
استقالة | واگذاري |
تخلي | واگذاري |
ترك | واگذاري |