شاید شما هم در مورد نوشتن گفتگو یا گفت و گو دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم . ( گفتگو یا گفت و گو ? )
گفتگو یا گفت و گو یا گفتوگو ?
املای صحیح این واژه « گفتگو » میباشد و نوشتن به صورت « گفت و گو » نادرست است .
شادروان استاد دکتر محمّدأمینِ ریاحی ، در کتابِ کِرامَندِ گلگشت در شعر و اندیشۀ حافظ ( چ : 1 ، تهران : انتشاراتِ عِلمی ، 1368 هـ . ش . ، ص 170 ) ، دربارۀ مَحذوف بودنِ بسیاری از « و » ها در کتابهایِ خطّیِ کهننوشته است :
« … این را به حسابِ غفلت و بی دقّتیِ معمولِ کاتبان نباید گذاشت . این یک شیوۀ إِملایی بوده که “و” عطفِ فارسی را ( ظاهرًا برایِ این که واوِ عطفِ مفتوحِ عربی خوانده نشود ) حذف می کردند . از اینجاست که ترکیباتِ : جست و جوی ، گفت و گوی ، شست و شوی هم ، اندک اندک به صورتِ : جستجو ، گفتگو ، شستشو درآمده ، در صورتی که در أَصل حرفِ عطف در میانِ آنها بوده ، و در نظایرِ آنها که در زبانِ أَدبی کاربردِ کمتری داشته اند ، صورتِ أَصلی باقی مانده است : تاخت و تاز ، سوخت و سوز ، دوخت و دوز ، رفت و روب ، پخت و پز . »
گفتگو یعنی چه ?
مترادف و معادل گفتگو :
- سخن
- صحبت
- گپ
- مباحثه
- محاوره
- مذاکره
- مشافهه
- مصاحبه
- مقال
- مکالمه
- پچ پچ
- خبر
- شایعه
- آوازه
- های وهوی
- جدل
- قال وقیل
- قال ومقال
- مجادله
تلفظ گفتگو :
/goftogu/
معنی گفتگو در لغتنامه دهخدا
گفتگو. [ گ ُ ت ُ ] ( اِمص مرکب ) مکالمت. ( آنندراج ). مباحثه. مجادله. گفت و شنود :
نگر نرّه دیو اندرین جستجو
چه جست و چه دید اندرین گفتگو
فردوسی
می اندر گفتگو آمد پس از گفتار جنگ آمد
خم و خانه بچشم من همه تاریک و تنگ آمد
فرخی
و او کسی است که در حکم بر او غلبه نمی توان کرد و در شکست و بست با او گفتگو و برابری نمی توان نمود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310 ).
همچو آن ابلیس و ذریات او
با خدا در جنگ و اندر گفتگو
مولوی
گفتگو آیین درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم
حافظ
و رجوع به گفتگوی و گفت و گوی شود.
معنی گفتگو در لغتنامه معین
گفتگو (گُ تُ ) (حامص . ) = گفت و گوی : مباحثه ، مجادله ، مکالمه .
معنی گفتگو در فرهنگ عمید
گفتگو = با هم سخن گفتن.
گفت و گوی در لغتنامه دهخدا
گفت و گوی. [ گ ُ ت ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) هنگامه وپرخاش. ( آنندراج ). مشاجره. بحث. جنجال :
زمین کرد ضحاک پر گفت و گوی
که گرد جهان را بدی جست و جوی
فردوسی
بشد سیر ضحاک از آن جست و جوی
شد از کار گیتی پر از گفت و گوی
فردوسی
چو یک هفته بگذشت و ننمود روی
برآید بسی غلغل و گفت و گویفردوسی
پس از رفتن وی [ مسعود ] بر آنها روان شد و گفت و گوی بخاست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 260 ).
پس میان ایشان [ بزرگان فارس ] گفت و گوی خاست و قومی که هوای کسری میخواستند گفتند ما بر پادشاهی او بیعت کردیم. ( فارسنامه ابن البلخی ص 77 ). تا بسقیفه بنی ساعده پس از گفت و گوی با ابوبکر الصدیق رضی اﷲ عنه بیعت کردند. ( مجمل التواریخ و القصص ).
سه چیز به شما میراث گذاشتیم رفت و روی و شست و شوی و گفت و گوی. ( تذکرة الاولیاء عطار ج 2 ص 335 ).
بی گفت و گوی زلف تو دل را همی کشد
با زلف دلکش تو کرا روی گفت و گوست
حافظ
ما در جست و جوی شما و شما در گفت و گوی ما. ( انیس الطالبین نسخه خطی مؤلف ص 187 ).
درای کاروان یوسف شناسان را به وجد آرد
ز گفت و گوی مردم نیست پروایی خداجو را
صائب ( از آنندراج ).
ز گفت و گوی پیری در دهانم
سخن بی مخرج آید بر زبانم
حکیم زلالی ( از آنندراج ).
گفت و گو در لغتنامه دهخدا
گفت و گو. [ گ ُ ت ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) صحبت. بحث. سخن. محاوره :
نگر نرّه دیو اندرین جست و جو
چه جست و چه دید اندرین گفت و گو
فردوسی
گفت و گوهاست در این راه که جان بگدازد
هر کسی عربده این که مبین ، آن که مپرس
حافظ
بی گفت و گوی زلف تو دل را همی کشد
با زلف دلکش تو کرا روی گفت و گو است
حافظ
رجوع به گفتگو، گفتگوی و گفت و گوی شود.
گفتگو به انگلیسی
- conversation
- talk
- dispute
- converse
- dialog
- dialogue
- discussion
- negotiation
- parley