حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه قسمت را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم . (قسمت یعنی چه ?)

املای قسمت
املای قسمت

قسمت

مترادف و معادل واژه قسمت :

  • اقبال
  • بخت
  • قسم
  • حصه
  • تقسیم
  • توزیع
  • سهم
  • شعبه
  • قسط
  • قرعه
  • روزی
  • سرنوشت
  • طالع
  • نصیب
  • بخش
  • بهر
  • بهره
  • پاره
  • تکه
  • جزء
  • پاره
قسمت در حل جدول :بخش
نقش: اسم
آوا: /qesmat/
اشتباه تایپی: rslj
قسمت

تلفظ قسمت :

تلفظ قسمت

/qesmat/

معنی قسمت در لغتنامه دهخدا

قسمت [ ق ِ م َ ] ( ع اِ ) قسمة، بهره و بخشش چیزی ، و با لفظ خوردن و کردن و نهادن و افتادن مستعمل است، ( آنندراج ) رجوع به قِسمة شود :

برفت آن زمین را دو قسمت نهاد
به هر یک پسر زآن نصیبی بداد

(سعدی ( از آنندراج ))

قسمت خود میخورند منعم و درویش
روزی خود میبرند پشّه و عنقا(سعدی)

گر عشق نهد قسمت من خواری و آفت
خواری به حمیت بکشم نی به لطافت(عرفی ( از آنندراج ))

یک زخم رسا قسمت صد سینه نیفتاد
از بس به شهادتگهش امروزغلو بود

واله هروی ( از آنندراج )

عشق چون قسمت اسباب معیشت میکرد
لاله داغی ز میان برد که داغم دارد

محمدخان قدسی ( از آنندراج ).

آب و رنگ چهره او را اگر قسمت کنند
بی سخن گلگونه چندین گلستان میشود

صائب

هرکه در دنیای فانی زادِ عقبی جمع کرد
قسمت امروز خورد و دل ز فردا جمع کرد

صائب ( از آنندراج ).

– امثال :
قسمت هیچکس را هیچکس نتواند خورد.

قسمة [ ق َ س ِ / س َم َ ] ( ع اِ ) حسن و جمال ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

|| وجه ( اقرب الموارد ) روی ، یا آنچه مقابل باشد از آن ، یا آنچه بر آن موی برآید. بینی وهر دو جانب آن یا وسط بینی یا فوق ابرو یا ظاهر دو رخسار یا مابین هر دو چشم یا اعلای روی یا اعلای رخساره یا مجرای اشک یا مابین هر دو رخسار و بینی ( منتهی الارب ) طبله عطار ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

قسمة [ ق ِ م َ ] ( ع اِمص ، اِ ) اسم است تقسیم را ( منتهی الارب ). اسم است اقتسام را.

|| نصیب ( اقرب الموارد ).

|| طبله عطار ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

ادامه معنی قسمت در لغتنامه دهخدا

|| ( اصطلاح فقه ) تعیین حق شایع و مشترک است و حق اعم است از منافع و اعیان منقوله ، پس شامل میشود قسمت منافع را که مهاباة خوانند. شرط قسمت آن است که در آن منفعتی از میان رفتن منفعت گردد، چون قسمت کردن چاه یا حمام جایز نیست. قسمت هنگامی میشود که شرکاء یا بعض آنان بخواهند که از ملک خود منتفع شوند و حکم قسمت آن است که نصیب و بهره هر یک از شریکان افراز گردد.

||(اصطلاح حساب) آنجا که گویند قسمت عدد بر عدد دیگر به دست آوردن عدد سومی است که اگر در عدد ثانی ضرب شود حاصل ضرب عبارت شود از همان عدد اول ، عدد اول را مقسوم و عدد دوم را مقسوم علیه و عدد سوم را خارج قسمت گویند، مثلاً هرگاه بخواهیم ده را بر پنج قسمت کنیم عددی را باید جستجو کنیم که اگر آن را در پنج ضرب کنیم ده به دست می آید و آن عدد دو است که خارج قسمت نامیده میشود و عدد اول که عشره است مقسوم و عدد دوم یعنی پنج مقسوم علیه است.

|| قسمت در اصطلاح حکماء و متکلمان عبارت است از قسمت کل به اجزاء و قسمت کلی به جزئیات ، و قسمت کل باجزاء یا موجب انفصال در خارج میشود یا نمیشود،قسم نخست را قسمت خارجی یا قسمت انفکاکی و قسمت فکی و فعلی گویند و قسم دوم را قسمت ذهنی و فرضی و وهمی نامند.

|| نصیب ( اقرب الموارد ): به هر کس هرچه قسمت بود دادند.
– امثال :
جو دو خر را قسمت نداند کرد.
همه قسمت نیست ، همت هم هست.

معنی قسمت در لغتنامه معین

(قِ مَ ) [ ع . قسمة ] (اِ. ) =

  1. بهره ، نصیب .
  2. جزء.
  3. سرنوشت ، تقدیر.

قسمت یعنی چه ?

معنی قسمت در فرهنگ عمید

  1. نصیب، بهره.
  2. جزء، بخش.
  3. سرنوشت، تقدیر.
  4. (ریاضی ) تقسیم.

* قسمت کردن: (مصدر متعدی ) بخش کردن، تقسیم کردن.

قسمت به انگلیسی

  • allotment
  • compartment
  • department
  • division, fragment
  • portion
  • leg
  • part
  • proportion
  • section
  • segment
  • unit
  • lot
  • fortune
  • destiny
  • kismat
  • doom
  • fate
  • hap
  • predestination
  • heading
  • kismet
  • share

قسمت به اسپانیایی

tertulia : قسـمت , بخش , دسـته .

tajada : برش , قاش , تکه , باریکه , سهم , قسمت .

separaci n : تقسـیم , بخش , قسـمت , تیغه , دیواره .

قسمت به آلمانی

(abteilung (f : قسمت , شعبه , بخش.

(zweig (m : بخش, قسمت.

[schicksal[noun: قسمت , سرنوشت.

(schicksal (n :سرنوشت , تقدیر , نصیب و قسمت.

(partei (f : قسـمت , بخش , دسـته .

(ministerium (n : اداره گروه آموزشی , قسمت ,شعبه , بخش.

kismet : قسمت , سرنوشت .

(gesellschaft(f : قسـمت , بخش, دسـته .

قسمت به ایتالیایی

[capitolo[noun :: بخش , قسمت , جزیی از یک کل .

قسمت به سوئدی

slag : قسمت,سهم .

skiva/andel : برش , تکه , باریکه , سهم , قسمت .

skiljev gg : تقسیم , بخش , قسمت .

sekt : بخش , قسمت , بریدن , قسمت کردن .

parti/bjudning : قسـمت , بخش , دسـته , دسـته همفکر .

parti : قسـمت , بخش , دسـته .

paket : بخش , قسمت , دسته .

omr stning : تقسیم , بخش , قسمت .

kup : کوپه , قسمت , تقسیم کردن .

قسمت به فرانسوی

(tranche (nom fminin : برش , تکه , باریکه , سهم , قسمت .

(secte (nom fminin : حزب , دسته , بخش, قسمت , بریدن, قسمت کردن .

partiel : بخشی , قسمتی .

partagez : سهم ,حصه , بخش , بهره , قسمت , بخش کردن,سهم بردن.

partager : سهم , حصه , بخش , بهره , قسمت , بخش کردن,سهم بردن , قیچی کردن.

partagent : سهم , حصه , بخش , بهره , قسمت , بخش کردن ,سهم بردن, قیچی کردن.
partageons : بخش , بهره , قسمت .

part : جزء , قطعه , پاره , جداکردن , جداشدن. , سهم , بخش, بهره , قسمت ,

lot : سـهم , بخش , بهره , قسـمت .

مطالب پیشنهادی

قسمت یعنی چه ?

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.9 تعداد آرا: 223

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir