شاید شما هم در مورد نوشتن حناق یا هناق دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم .
فهرست مطالب
املای صحیح این واژه «حناق» میباشد و نوشتن آن به صورت «هناق» نادرست است.
معنی حناق
حناق در اصل همان بیماری دیفتری است که با تورم و ایجاد چسبندگی راه تنفس فرد را تنگ میکند تا حدی که موجب مرگ میشود.
لغتنامه دهخدا:
حناق [ ح ِ ] ( ع اِ ) ج ِ حَنَق، ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد )، به معنی خشم و شدت خشم، رجوع به حنق شود.
تلفظ حناق :
/honnAq/
اشتباه تایپی: ikhr
pkhrحناق به عربی: الاحتناق حناق به انگلیسی: Diphtheria
حنق یعنی چه ?
- شدت غیظ
- شدت خشم
- کینه و دشمنی
معنی حنق در لغتنامه دهخدا
حنق [ ح َ ن َ ] ( ع اِ ) خشم و شدت خشم، || ( مص ) خشم گرفتن، ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) || سخت کینه شدن و خشم گرفتن ( المصادر زوزنی ) ( غیاث از شرح نصاب ).
لغت حنق [ ح َ ن ِ ] ( ع ص ) شدیدالغیظ ( اقرب الموارد )، خشمگین، حانق، حنیق، رجوع به حنیق شود || ( مص ) خشم گرفتن ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )، رجوع به ماده قبل شود.
واژه حنق [ ح ُ ن ُ ]( ع ص ) فربهان، ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد )، مردمان فربه، ( ناظم الاطباء ) : ابل حنق ، سیمان، ( اقرب الموارد )، شتران فربه، || ج ِ حنیق ( منتهی الارب )( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) رجوع به حنیق شود.
معنی حنق در لغتنامه معین
(حَ نَ ) [ ع] (اِ) =
- کینه ، دشمنی .
- خشم شدید.
خناق یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه خناق :
- خناک
- دیفتری
- جلاد
- ماهی فروش
/xonnAq/
فرهنگ معین:
(خُ ) [ معر] (اِ) دیفتری.
فرهنگ عمید:
= دیفتری
معنی خناق در لغتنامه دهخدا
خناق [ خ ِ / خ ُ ] (ع اِ) حلق و گلو و جای خبه کردن از گلو (از منتهی الارب )، منه : اخذه بخناقه ، گرفت او را بحلق وی، و کذا: اخذ بخناقه، || بیماری عدم نفوذ نفس بسوی شش و به فارسی خناک و بادزهره و زهرباد نیز گویند.
و به اصطلاح طب بیماری که عارض میشود بواسطه ٔ بروز غشاء کاذب در حلقوم و نوعاً این مرض از امراض خطیره ای است که بخصوص در اطفال کوچک عارض می گردد و گاه در مدت 12 ساعت طفل راهلاک می کند و از علامات آن کسالت و تب و گرفتگی آواز و سرفه و ایذای در تنفس است.
هرگاه طفل پس از عروض لرز و تب و درد سر اظهار عسرت و یا دردی در حلق کند باید دهان آن را باز کرده و حلق و لوزه های وی را مشاهده کنند و اگر ورم و حمرتی در آنها مشاهده گردد فوراً رجوع بطبیب نمایند،(از ناظم الاطباء) : گوشت گرگ خناق آورد (کلیله و دمنه ) در خناق آن محنت اضطراب می کرد تا سپری شد (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
فلک سرمست بود از هویه چون پیل
خناق شب کبودش کرد چون نیل(نظامی)
ادامه معنی خناق در لغتنامه دهخدا
چه معلوم و محقق است که اضطراب در ربقه ٔ خناق جز هلاکت نیفزاید (جهانگشای جوینی ).
از صداع و ماشرا و از خناق
وززکام وز جذام وز فواق
مولوی
خون بجوش آمد ز شعله ٔ اشتیاق
تا که پیدا شد در آن مجنون خناق
مولوی
|| خَبَکی ، خَفَگی (یادداشت بخط مؤلف ) :
بدسگالت گر برآرد از گریبان سر برون
چون کمند تو گریبانش فروگیرد خناق(منوچهری)
خصم را چون در کمندش ماند حلق
بس خناقش کآنزمان آمد برزم(خاقانی)
واژه خناق [ خ ِ ] ( ع اِ ) رسن که بدان خبه کنند ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خناق [ خ َن ْ نا ] ( ع ص ) جلاد، ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) || ماهی فروش : در تمام بلاد اندلس ماهی فروش را خناق گویند ( از انساب سمعانی ).
مطالب پیشنهادی
- بعلاوه یا به علاوه ?
- نامگذاری یا نامگزاری ?
- قرمه سبزی یا قورمه سبزی ?
- ارز معذرت یا عرض معذرت ?
- بیماری خناق در جدول
حناق یا هناق ?