حتما برای شما هم پیش آمده است واژه اغماض را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( اغماض یعنی چه ? ).
فهرست مطالب
معنی اغماض
مترادف اغماض:
- بخشایش
- چشم پوشی
- عفو
- گذشت
- سعه نظر
- نادیده گرفتن نیکی و نکویی و خوبی
- پنهان کردن حقیقت
- گویا نکردن مشاهدات و مشاهده ها
- شاهدی که از شهادت خود داری میکند
- استکاف ورزیدن از بیان حقیقت
- تنگی دریچه بطن چپ قلب دریچه میترال
- تحمل
- قدرت تحمل نسبت به دارو یا زهر
آوا: | /~eqmAz/ |
اغماض به انگلیسی: | charity, condonation, forbearance, remission, sufferance, connivance, indugence |
اشتباه تایپی: | hylhq |
جمع اغماض: | اغماضات |
ترکیبات: | اغماضگر اغماض بیش از حد اغماضپذیر |
تلفظ اغماض:
معنی اغماض در لغتنامه دهخدا
اغماض [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ غَمض، زمین پست و نرم و زمین مغاک ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ج ِ غمض، زمین مطمئن ( از اقرب الموارد ).
مصدر اغماض [ اِ ] ( ع مص) حقیر و خوار شمردن کسی را چشم : اغمضت العین فلاناً اغماضا ( منتهی الارب ) حقیر و خوار شمردن چشم فلان را ( ناظم الاطباء ).
|| پیشی گرفتن از کسی سپس پیشی گرفتن وی در برابر دویدن ( منتهی الارب )، پیشی گرفتن فلان از بهمان پس از آن که بهمان در دویدن پیشی گرفته بود، ( ناظم الاطباء ) در مسابقه پیشی گرفتن بر کسی پس از آن که کس پیشی گرفته بود ( از اقرب الموارد ).
|| محابا کردن در خرید و فروخت ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج )، خواستار کم کردن از بهای چیزی شدن بسبب پستی آن و فزونی خواستن متاع : اغمض فی السلعة؛ استحط من ثمنها لردأتها و استزاده منها ( از اقرب الموارد )، و منه قوله تعالی : «لاتیمموا الخبیث منه تنفقون و لستم بآخذیه الا ان تغمضوا فیه » ؛ ای لاتنفق فی قرض ربک خبیثاً فانک لو اردت شرأه لم تأخذه حتی تحط فی ثمنه . ( منتهی الارب ).
ادامه معنی اغماض در لغتنامه دهخدا
|| آسان داشتن از کسی درخرید و فروخت ( منتهی الارب )، آسان فراگرفتن در معامله ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی )، آسان گرفتن در معامله ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) آسان گرفتن در خرید و فروش ( از اقرب الموارد ) آسان گرفتن در معاملت ( المصادر زوزنی ).
|| چشم فروخوابانیدن، یقال : اغمض لی فیما بعتنی کأنک ترید الزیادة منه لردائته و الحط من ثمنه ( از منتهی الارب )، چشم فروگرفتن ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) چشم فروخوابانیدن، ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء )، پلکهای چشم بر هم فروخوابانیدن، چشم فروکردن ( المصادر زوزنی ) چشم فاکردن.
باریک کردن دم شمشیر ( آنندراج )، باریک گردانیدن لبه شمشیر: اغمض حد السیف، رققه، کرانه شمشیر تُنُک کردن ( تاج المصادر بیهقی ).
یقال : ما اکتحلت اغماضاً؛ یعنی دمی نخفتم ( منتهی الارب ) || سخن غامض و باریک معنی گفتن ( یادداشت بخط مؤلف )، || ( ع اِمص ) چشم پوشی ( از منتخب بنقل غیاث اللغات ) مأخوذ از تازی، چشم پوشی، صرف نظر، تغافل، اهمال ( ناظم الاطباء )، گذشت ( از یادداشت مؤلف ) : هرکار که بقصد نقض عهد منسوب نباشد مجال تجاوز و اغماض فراختر باشد ( کلیله و دمنه ) زلات او بنظر عفو و اغماض ملاحظه می افتاد ( ترجمه تاریخ یمینی ص 341 ).
– اغماض کردن ؛ گذشت کردن، چشم پوشیدن ( از یادداشت مؤلف ).
|| تزویر و نفاق ( ناظم الاطباء ).
معنی اغماض در لغتنامه معین
( اِ ) [ ع] =
- (مص م) چشم پوشی کردن، نادیده گرفتن.
- (اِمص) گذشت، چشم پوشی .
معنی اغماض در فرهنگ عمید
- چشم پوشی از گناه یا خطای کسی، چشم پوشی کردن.
- [قدیمی] چشم خواباندن، چشم بر هم نهادن.
مطالب پیشنهادی
اغماض یعنی چه ?