حتما برای شما هم پیش آمده است ، «سوق دادن» را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم. (سوق دادن یعنی چه ?)
سوق دادن
مترادف و معادل «سوق دادن» :
- به حرکت درآوردن
- راندن
- کشاندن
- هدایت کردن
- وادار کردن
- واداشتن
- مجبور کردن
- ( مصدر ) راندن ( مطلقا )
- راندن چارپایان
- یا سوق کلام: نقل کلام، بیان حدیث
آوا: | sowq_dAdan |
سوق دادن به انگلیسی: | actuate channel channelize impel propel to lead |
سوق دادن به عربی: | ادفع , تقدم , حاسبة المراهنات , شغل |
اشتباه تایپی: | s,r nhnk |
تلفظ سوق دادن:
سوق یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه سوق:
- اعزام
- گسیل
- راندن
- راندن چهارپا
- خواندن و بیان کردن حدیث
- بازار
- بازارچه
- تیمچه
- راسته
- سوک
- بازار
/sowq/
سوق در حل جدول کلمات:
بازار
سوق به ترکی : savmak ،sovmaq .
سوق به انگلیسی:
- fair
- shopping center
- market-place
- impelling driving
- impelling
معنی سوق در لغتنامه دهخدا
سوق ( ع اِ ) بازار ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
به سوق صیرفیان در حکیم را آن به
که بر محک نزند سیم ناتمام عیار(سعدی)
– سوق عکاظ : بازار عکاظ، رجوع به عکاظ شود.
|| سوق الحرب : سخت ترین جای جنگ، ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).
سوق [ س َ ] ( ع مص ) راندن چارپا را ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء )، راندن ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60 ).
||در جان کندن درآمدن بیمار، || بر ساق کسی زدن، || دست پیمان راندن از ستور و جز آن ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
واژه سوق [ س َ وَ ] ( ع مص ) خوب ساق شدن ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
|| ( اِمص ) خوبی ساق ( منتهی الارب ).
سوق ( اِخ ) قصبه ای از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان، دارای 2500 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، برنج، پشم، انار، انجیر، انگور، لبنیات.
شغل اهالی زراعت و حشم داری، صنایع دستی آنان قالی و قالیچه و جوال و گلیم وپارچه بافی است ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).
معنی سوق در لغتنامه معین
[ ع . ] (اِ) بازار، ج – اسواق .(سَ ) [ ع] (مص م) راندن .
فرهنگ عمید:
۱. راندن.
۲. راندن چهارپا.
۳. [مجاز] جهت دادن، راهنمایی و هدایت.
جای خرید و فروش کالا، بازار.
مطالب پیشنهادی
سوق دادن یعنی چه ?