شاید شما هم در مورد نوشتن غلغله یا قلقله دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد ، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم .
املای صحیح این واژه « غلغله » میباشد و نوشتن آن به صورت « قلقله » نادرست است.
فهرست مطالب
غلغله یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه غلغله:
- آشوب
- ازدحام
- الم شنگه
- بانگ
- جار و جنجال
- خروش
- غوغا
- فریاد
- قشقرق
- همهمه
- هنگامه
- هیاهو
- در هم بر هم
آوا: | /qolqole/ |
اشتباه تایپی: | ygygi rgrgi |
غلغله به انگلیسی: | hubbub, mob, riot, confused noise, tumult, sensation, whirl |
تلفظ غلغله:
معنی غلغله در لغتنامه دهخدا
غلغلة [ غ َ غ َ ل َ ] ( ع مص ) درآوردن، ( منتهی الارب ) ( آنندراج )، داخل کردن، یقال : غله و غلغله ؛ اذا ادخله ( تاج العروس ).
|| غلغلة در چیزی؛ داخل شدن در آن به رنج و سختی ( اقرب الموارد ) || شتاب رفتن، ( منتهی الارب ) ( آنندراج )، زود رفتن ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار )، || نفوذ و تخلل آب در درخت، || فرستادن نامه به کسی از شهری به شهری، ( از اقرب الموارد ). رجوع به ذیل قوامیس العرب دزی ج 2 ص 223 شود.
واژه غلغلة [ غ َ غ َ ل َ ] ( اِخ ) چند شعبه آب که از کوه رَیّان ریزد ( از معجم البلدان ).
غلغله [ غ ُ غ ُ ل َ / ل ِ ] ( اِ صوت ) شور و غوغا و فریاد و هایهوی بسیار، با لفظ زدن و افکندن و انداختن وافتادن استعمال میشود، ( از آنندراج ).
غریو، غلغل : و غلغله عشق به جانها میبود ( کشف الاسرار و عدة الابرار ج 10 ص 491 )، و چندانکه مردم بر ریگ سوی نشیب میخزند غلغله طبل و نقاره از میان کوه پیدا میشود ( روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات ج 1 ص 335 )، وتلاطم امواج جنگ و وغا… را به نوعی استعداد داده که از غلغله و نفیر کوس اسلامیان… طنین و دوار در طاس فلک دوار افتاده ( ایضاً روضات الجنات ج 1 ص 352 ).
از شوق مدیح تو چو حمام زنان است
مغز سرم از غلغله جوش معانی(قاآنی)
– در غلغله آمدن؛ به بانگ و آوا درآمدن، بانگ و غوغا کردن :
چنگ در غلغله آید که کجا شد منکر
جام در قهقهه آید که کجا شد مناع(حافظ)
معنی غلغله در لغتنامه معین
(غُ غُ لِ ) (اِ)
- هیاهوی
- هنگامه، آشوب، ~ء شام کنایه از: ازدحام شدید.
معنی غلغله در فرهنگ عمید
- شور و غوغا
- داد وفریاد
- هیاهو
- صداهای درهم
- هنگامه و غوغا
- * غلغله افتادن: (مصدر لازم ) [قدیمی] شور و غوغا افتادن ، داد و فریاد، هیاهو، و آشوب برپا شدن.
- (مصدر) غلغله انداختن: (مصدر لازم ) [قدیمی] فریاد و هیاهو و آشوب برپا کردن.
- * غلغله فکندن: (مصدر لازم ) [قدیمی] = * غلغله انداختن: خیمه از این دایره بیرون فکن / غلغله در عالم بی چون فکن (امیرخسرو: لغت نامه: غلغله افکندن ).
مطالب مرتبط
غلغله یا قلقله ?
اینقدر تبلیغ گذاشتن اصلا خود مطلب گمه
سلام
مجله نورگرام، به هیچ عنوان از کمک های دولتی استفاده نمیکند در نتیجه تنها راه ادامه فعالیت، نمایش تبلیغات هست.