شاید شما هم در مورد نوشتن طلق یا تلق دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم (طلق یا تلق ?).
املای صحیح این واژه « طلق » می‌باشد و نوشتن آن به صورت « تلق » نادرست است.
فهرست مطالب
طلق یعنی چه ?
مترادف واژه طِلق:
- حلال
- روا
- خاص
- ویژه
- خالص
- بی آمیغ
- مسلم
- منحصر به فرد
- زرورق
- درد
- دردزایمان
- جدایی
طِلق به انگلیسی:
- rightful
- free
- unconditional
- lawful
- talc
- isinglass
- mica
مترادف واژه طَلق:
ورقه شفاف که کاربرد های بسیار زیادی دارد، این واژه در اصل Talc Sheet بود که در زبان فارسی و عربی طَلق تلفظ شده است.
آوا: /talq/ اشتباه تایپی: xgr
jgr
تلفظ طلق:
معنی طلق در لغت نامه دهخدا
طلق [ طِ ] ( ع ص ) حلال، بی آمیغ، خالص، روا، گویند: هو لک طلقاً و اعطیته من طلق مالی: یعنی خالص و جید ( منتهی الارب ).
– ملک طلق: ملک حلال و خالص.
|| بری، بیرون، گویند: انت طلق: ای خارج و بری.
– طلق اللسان: تیززبان، به گفته ابوحاتم.
– طلق الوجه: خندان و گشاده روی.
|| ( اِ ) سنگی سپید و براق که چون بکوبند توبرتو جدا شود .
طلق [ طَ ] ( ع اِ ) آهو، ج، اطلاق .
|| سگ شکاری، || ( ص ) ناقه بر سر خود گذاشته، شتر غیر مقید.
- طلق الوجه: خندان و گشاده روی ، گشاده روی ، خوشرو، بشاش.
- طلق الیدین: جوانمرد گشاده دست، سخی : رجل ٌ طلق الیدین: مردی گشاده دست.
- طلق اللسان: تیززبان .
- فرس طلق الیدالیمنی: اسب که در دست راست آن سپیدی نباشد، خلاف مُحَجّل .
- فرس طلق احدی القوائم: اسبی که دست و پای سفید دارد و یکی نه.
- لسان طلق: زبان تیز، زبان فصیح .
- لیل طلق: شب خوش نه گرم و نه سرد ، روز و شب معتدل.
- یوم طلق: روز خوش هوا نه گرم و نه سرد ، روزی نه گرم و نه سرد.
طلق [ طَ ] ( معرب، اِ ) پنبه کوهی || دوائی است که ضماد آن نافع سوختگی است، معرب تلک.
|| سنگی است براق، بهندی ابرک و چون آن را بکوبند توبرتو جدا شود، و گاهی آن را در تابدانهای حمام بجای آبگینه بکار برند.
لب تر مکن به آب که طلق است در قدح
دست از کباب دار که زهر است توأمان(خاقانی)
– طلق روان ؛ یعنی شراب ، چه طلق بمعنی ابرک است چون حل شود و آب گردد اکسیر شود، بدین مناسبت شراب را گویند طلق روان کنایه از شراب است و بعربی خمر گویند.
طلق روانست آب بی عمل امتحان
زرّ خلاص است خاک بی اثر کیمیا(خاقانی)
ادامه معنی طلق در لغتنامه دهخدا
– طلق روان گوهری: کنایه از شراب انگوری است. ( غیاث ) ( آنندراج ).
– طلق محلول: آنچه کیمیاگران بحکمت و ترکیبات ابرق را مثل آب میگردانند، و این اکسیر اعظم است. ( غیاث ) ( آنندراج ).
طلق [ طَ ] ( ع مص ) رها شدن زن از عقد نکاح ( دهار ) || به درد زه مبتلا گردیدن، || گشادن دست رابه نیکی، چیزی بکسی دادن و بخشیدن، ( منتهی الارب ).
طلق [ طَ ] ( ع اِ ) درد، || درد زه، درد زادن ( مهذب الاسماء )، درد زه که در حین زادن زنان را پیدا میشود.
همچنین در طلق آن باد ولاد
گر نپاید بانگ درد آید که داد(مولوی)
آنچه میدانست تا پیدا نکرد
بر جهان ننهاد رنج طلق و درد(مولوی)
طلق [ طُ ] ( ع ص ) طلق الوجه؛ خندان و گشاده روی، || یقال : فلان حبس طُلقاً: یعنی بندی بلاقید گردید ( منتهی الارب )، آنکه بند نداشته باشد ( منتخب اللغات ).
طلق [ طُل ْ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ طالق، زنان آزاد از بند زوجیت.
معنی طلق در لغتنامه معین
(طَ ) [ معر ] (اِ) معرب تلک، سنگی معدنی که به رنگ سفید نقره ای شفاف و براق و قابل تورق است.
( ~ . ) [ ع . ] =
- (مص ل) رها شدن، رها شدن زن از قید عقد ازدواج .
- (اِ) درد.
- درد زادن.
(طِ لْ ) [ ع ] (ص ) =
- حلال، روا.
- خالص .
- چیزی که کس دیگری در آن شریک نباشد.
معنی طلق در فرهنگ عمید
جسم معدنی سفید، شفاف و قابل تورق.
درد زایمان.
- تیز.
- بی بند.
- گشاده.
ویژگی ملکی که کس دیگر در آن شریک نباشد و در تصرف خود شخص باشد.
معنی طلق در سند
ملک طلق به ملکی گفته میشود که آزاد و رها باشد. به عبارت حقوقی و فقهی، ملکی که برای مثال در وثیقه یا رهن نباشد یا ملکی که موقوفه نباشد و مالک بتواند هر تصرفی را در آن انجام دهد آن هم به علت آزاد بودن ملک را ملک طلق میگویند.
املاکی که شرایط زیر را داشته باشند طلق نیستند:
- ملکی که شریک داشته باشد: چرا که در ملک طلق شش دانگ سند به یک شخص متعلق است و فرد فاقد شریک است.
- ملکی که فقط اعیان یا عرصه است، ملک طلق نمی باشد: چرا که اگر ملک عرصه باشد یعنی این که متعلق به فرد دیگری هم است. اگر هم ملک فقط اعیان باشد، یعنی ملک به دیگری هم متعلق است. گفتنی است عرصه به معنای زمین است، اما اعیان به معنای ساختمان می باشد.
خوبه