حتما برای شما هم پیش آمده است، « مصمم » را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (مصمم یعنی چه ?).
فهرست مطالب
معنی مصمم
مترادف و معادل واژه مصمم:
- باعزم
- پر استقامت
- قاطع
- استوار
- با آهنگ
- پا برجا
- پایدار
- دارای عزم واراده
- آنکه تصمیم بکاری گرفته
- کسی که تصمیم بکاری گرفته باشد
آوا: | /mosammam/ |
متضاد مصمم: | مردد |
تلفظ مصمم:
مصمم به انگلیسی
- determined
- resolved
- decisive
- intent
- purpuseful
- set
- decided
- firm
- bound
- bent
- foursquare
- grim
- manful
- purposeful
- resolute
- single-minded
- steadfast
- strong-minded
- strong-willed
- stubborn
- sturdy
- unbending
- uncompromising
معنی مصمم در لغتنامه دهخدا
مصمم [ م ُ ص َم ْ م ِ ] ( ع ص ) تصمیم گیرند.
مصمم [ م ُ ص َم ْ م َ ] ( ع ص ) رجل مصمم ؛ مرد درست عزیمت درستکار ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء )، دارای ثبات و استواری در کار : اگر رای تو بر این کار مقرر است و عزیمت در امضای آن مصمم، باری نیک برحذر باید بود ( کلیله و دمنه ).
سلطان بعد از استخارات عزیمت بر آن غزو مصمم کرد ( ترجمه تاریخ یمینی ص 408 )، عزم تأدیب و تعریک ایشان مصمم کرد ( ترجمه تاریخ یمینی ص 322 ). عزم غزوه بهاطیه مصمم کرد ( ترجمه تاریخ یمینی ص 285 ).
عزم غزو کفار مصمم کرد ( ترجمه تاریخ یمینی ص 34 )، عزیمت بر قصد سجستان و حسم ماده خلف مصمم گردانید ( ترجمه تاریخ یمینی ص 249 ).
مرا پای بست است خاقانی ایدر
چرا عزم رفتن مصمم ندارم ؟(خاقانی)
نه خاقانیم گر همی عزم تحویل
مصمم از این کلبه غم ندارم(خاقانی)
– مصمم شدن ؛ عازم شدن ( ناظم الاطباء )، عزیمت درست کردن.
– || ثبات ورزیدن در کار ( ناظم الاطباء ).
– مصمم شدن چیزی: قطعی و استوار شدن قصد و نیت، تحقق و انجام گرفتن آن چیز : بامدادان که عزم سفر مصمم شد گفته بودندنش که فلان سعدی است ( گلستان ).
– عزیمت مصمم گردانیدن: آماده شدن، مصمم شدن، تصمیم گرفتن: مرغان… عزیمت بر توختن کین مصمم گردانیدند ( کلیله و دمنه ).
– مصمم گشتن: عزیمت درست کردن : به ضرورت عزیمت مصمم گشت بر آن که علمای هر صنف را بینم ( کلیله و دمنه ).
|| ( اصطلاح نجوم ) صمیم ( یادداشت مؤلف ).
– کوکب مصمم: کوکب صمیم، ستاره ای که میان آفتاب و آن، فاصله شانزده دقیقه یا کمتر باشد ( از مفاتیح العلوم ) ( یادداشت مؤلف ) و رجوع به صمیم شود.
معنی مصمم در لغتنامه معین
(مُ صَ مَّ ) [ع] =
- (اِ – ص) با عزم و اراده .
- (اِفا. ) آن که تصمیم به کاری گرفته .
معنی مصمم در فرهنگ عمید
- آن که تصمیم به کاری گرفته است و دارای عزم و اراده می باشد.
- [قدیمی] ثابت و استوار.
- [قدیمی] شمشیر درگذرنده از استخوان.
مطالب پیشنهادی
مصمم یعنی چه ?