حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه حظ بردن را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم (حظ بردن یعنی چه ?).
معنی حظ بردن
مترادف و معادل حظ بردن:
- لذت بردن
- کیف کردن
- خوشی کردن
- بهره ور شدن
- بهره مند شدن
- حظ موفر = بهره ی فراوان
- ( مصدر ) لذت یافتن برخورداری بافتن
حظ کردن در جدول کلمات: | بهره, نصیب |
آوا: | /hazz/ |
هم خانواده حظ: | حظوظ، حُظّ، اَحظ، حظاظ، حِظاء، حظوظة |
حظ کردن به انگلیسی: | satisfaction delight enjoyment pleasure delectation enchantment treat |
تلفظ حظ:
حظ یعنی چه ?
مترادف و معادل واژه حظ:
- التذاذ
- کیف
- لذت
- خوشی
- بهره
- سهم
- نصیب
- سعادت
- کامیابی
- شادمانی
- بهره
- خرسندی
- بخت
- نصیب یافتن
- برخورداری
- کامرانی
(حَ ظّ ) [ ع ] (اِ) بهره، نصیب، ج- حظوظ
۱. خوشی، لذت.
۲. (اسم ) [قدیمی] بهره، نصیب.
۳. [قدیمی] بهره بردن، نصیب بردن.
معنی حظ در لغتنامه دهخدا
حظ [ ح َظظ ] ( ع اِ ) بهره و بهر، نصیب، بخش، تیر، قسم، حصة، سهم، نباوة، یا خاص است به بهره خیر و فضل :
از گردش زمانه همه حظ و قسم تو
تابنده روز باد و شکفته بهار باد(مسعودسعد)
نصیب تست ز گردون سعادت برجیس
چنانکه حظ مخالف نحوست بهرام(مسعودسعد)
از همه دانش حظی است مرا ازچه سبب
همه حظ من از این گیتی رنج است و عناست(مسعودسعد)
بسوی حضرت راند و براند حظ نشاط
چنانکه زلزله در کوهسار و بحر افتاد(مسعودسعد)
و سبب… ترجمه ٔاین کتاب… آن بود که باریتعالی آن پادشاه عادل…انوشیروان را از شعاع عقل و نور عدل حظی وافر ارزانی داشت ( کلیله و دمنه ).
داری از رسم و ره و سان ملوک نیکنام
حصه و حظ و نصیب و قسم و بخش و بهر و تیر.(سوزنی)
عنفوان شبابم غالب آمدی… بخلاف رای مربی قدمی برفتمی وزسماع و مجالست حظی برگرفتمی. ( گلستان ).
با آنکه در وجود طعام است حظ نفس
رنج آورد طعام که بیش از قدر بود.
( گلستان ).
جوانی خردمند از فنون فضائل حظی داشت وافر ( گلستان )، ج حظوظ، حُظّ، اَحظ، حظاظ، حِظاء، حظوظة.
– از سوء حظ: از سوء اتفاق. بدبختانه.
– حظ بردن: بهره و نصیب بردن.
– || حظ کردن، کیف کردن.
– حظ داشتن: نصیب داشتن : از فنون فضایل حظی وافر داشت ( گلستان ).
جماعتی که ندارند حظ روحانی
تفاوتی که میان دواب و انسانست(سعدی)
– حظ کردن: کیف کردن، خوش بودن، لذت بردن.
– مرد حظ: مردی دولتی، مردی بختمند، مردی بختور، مردی بختیار.
|| بخت، جد، سرنوشت، || در احکام نجوم، مزاعمة || و در تداول عوام، به معنی لذت و مزه است : حظ کردم، حظ بردم، یعنی لذت و مزه بردم.
( ع مص ) حظ [ ح َظظ ] بهره مند شدن، با بهره شدن || با بخت شدن، دولتمند شدن، دولتی گشتن، بخت مند گردیدن، بختیار و بختور گشتن.
حظ به عربی
عربی | فارسی |
---|---|
بهجة | حظ |
احترم | حظ کردن |
نشوة | حظ ياخوشي زياد |
مطالب پیشنهادی
حظ بردن یعنی چه ?