شاید شما هم در مورد نوشتن جزئیات یا جزعیات دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم (جزئیات یا جزعیات ?).

املای صحیح این واژه « جزئیات » می‌باشد و نوشتن آن به صورت « جزعیات » نادرست است.

جزئیات درسته یا جزعیات
جزئیات درسته یا جزعیات

جزئیات یعنی چه ?

مترادف و معادل واژه جزئیات:

  • ریزگان
  • جرده ها
  • جمع جزء
  • تکه ها
  • پاره ها
  • قطعات
  • بخش ها
  • خصوصیات برجسته
آوا:/joz~iyyAt/
متضاد واژه جزئیات:کلیات
اشتباه تایپی:[cmdhj
جزئیات به انگلیسی:details
breakdown
niceties
setup
specification
detail
جزئیات یعنی چه ?

معنی جزئیات در لغتنامه دهخدا

جزئیات [ ج ُ ئی یا ] ( ع اِ )ج ِ جزئی، رجوع به جزئی شود || افراد، مقابل کلیات، مصادیق یک مفهوم کلی رجوع به جزء شود.

فرهنگ معین:

(جُ یّ ) [ ع ] (اِ) جِ جزئیه

فرهنگ عمید:

= جزئیه

جزء یعنی چه ?

مترادف و معادل واژه جزء:

  • پاره
  • تکه
  • قطعه
  • شمه
  • عنصر
  • بخش
  • بند
  • پاره
  • لخت

/joz~/

متضاد واژه جزء: کل

معنی جزء در لغتنامه دهخدا

جزء [ ج َزْءْ ] ( ع مص ) بخش کردن و پاره پاره نمودن ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) پاره پاره کردن ( دهار ) ( ناظم الاطباء ) تقسیم و تجزیه کردن. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) || محکم بستن ( ازمتن اللغة ) ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد از قاموس ) || جُزء چیزی را گرفتن. ( از ذیل اقرب الموارد ).

|| بسنده کردن و قناعت کردن به چیزی ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) جُزء ( از متن اللغة ) رجوع به جُزء شود و بدین معنی با باء آید، چنانکه در «جزاء بالشی ٔ» بسنده کرد به آن چیز ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) || ساقط کردن، چنانکه در «جزاء الشعر» یعنی ساقط کرد تمام یک جزء از آن شعر را ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).

|| ( اصطلاح عروض ) حذف کردن دو جزء از یک بیت است همچون حذف کردن عروض و ضرب و آن را مجزو نامند. ( از تعریفات جرجانی ) و نزد اهل عروض، ساقط کردن ضرب و عروض است از بیت و شعری را که جَزْء در آن روی داده مجزو نامند و اصل بحر مقتضب چهار «مستفعلن مفعولات» باشد و آن بحر در شعر عرب جز بصورت مجزو نیاید.

در کتاب عروض سیفی اینچنین ذکر شده است و در برخی از رسائل عروض عربی چنین آمده : مجزو یک بیت شعر است که جزء از آن افتاده باشد، خواه سداسی و خواه رباعی باشد. و برگشت هر دو به یک امر است و مؤید این معنی گفته صاحب عنوان الشرف است که گوید: مجزو بیتی را گویند که عروض و ضرب آن ساقط شده باشد. لیکن در رساله قطب الدین سرخسی آمده که : جَزْء ناقص بودن یکسوم اجزاء بیت باشد و بنابراین جزء جز در بحر مسدس متصور نیست. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

ادامه معنی جزء در لغتنامه دهخدا

جزء [ ج ُزْءْ ] ( ع اِ ) پاره و بخش ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) پاره ( ترجمان القرآن عادل بن علی ) چیزیست که کل متقوم است یعنی بعض ( دهار ) نصیب و پاره ای ازشی ( از متن اللغة ) بخش و واچدا و واچشا و حصه و بهره و قسمت و ذره و ریزه و یک قسمت از چند قسمت ( ناظم الاطباء ) برخ، لخت، برخی، نصیب بعض، بهر، بهره.قسم، قطعه، پاره ای از کل، مقابل کل، ضد کل، آنچه ازاو و غیر او کل ترکیب شود ( یادداشت مؤلف ).

جَزْء ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ج، اَجْزاء ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ) || یک قسمت از سی قسمت قرآن ( ناظم الاطباء ) قرآن را بر سی قسمت تقسیم کرده اند و هر قسمتی را جزء خوانند و هر جزء چهار حزب است ( از یادداشت مؤلف ) || آنچه امروز خارج قسمت گویند: حصت مردی از آن پنج درم باشد و این را قسم خوانند و نیز جزء خوانند ( از التفهیم بیرونی ).
– جزء اوّل از قصیده و غزل: صدر آن.
– جزء بیست ونهم: در تداول عامه ، کنایه از آخرین قسمت، آنچه بعد از همه اجزاء بحساب درآید. کم اهمیت ترین قسمت.
– جزء لایتجزی: جزئی که قسمت پذیر نباشد رجوع به ترکیب مذکور شود.
– مستخدم جزء: پیشخدمت و اطاقدار و سرایدار و مانند آنان ( از یادداشت مؤلف ).

معنی جزئت لغتنامه معین

(جُ ) [ ع ] (اِ) بخشی از چیزی، پاره ای از شی ء مق کل ج اجزاء.
(جُ ) [ ع ] (اِ) بخشی از چیزی، پاره ای از شی ء ج اجزاء.

مطالب پیشنهادی

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.9 تعداد آرا: 347

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir