شاید شما هم در مورد نوشتن بذر یا بزر دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد، در این مطلب املای این واژه را بررسی میکنیم تا در هر مورد از املای صحیح استفاده کنیم (بذر یا بزر ?).

بذر یا بزر هر دو به معنی تخم گیاه می‌باشند، ولی به علت رایج بودن املای «بذر» باید اینگونه نوشته شود تا یکپارچکی املایی حفظ شود.

بذر درسته یا بزر

بذر یعنی چه ?

مترادف و معادل واژه بذر:

  • بزر
  • تخم
  • دانه
  • هسته
آوا:/bazr/
متضاد بذر: بر، ثمر، میوه
جمع بذر : بذور
بذر به انگلیسی:seed
بذر در جدول کلمات:تخم, دانه
بذر یعنی چه ?

معنی بذر در لغتنامه معین ?

(بَ ) [ ع ] ( اِ ) تخم ، دانه، ج بذور

معنی بذر در فرهنگ عمید ?

بعضی از اندام های گیاهی مانندِ تخم، غده، یا پیاز که گیاه جدیدی از آن می روید، تخم، دانه

معنی بذر کلاس پنجم ?

دانه و بذر گیاهان.

تلفظ بذر:

تلفظ بذر

معنی بذر لغتنامه دهخدا

واژه بذر [ ب َ ] ( ع مص ) کاشتن زمین را، تخم در زمین انداختن، تخم اندر زمین افکندن، تخم کاشتن || برآمدن گیاه زمین : بذرت الارض: برآمد گیاه آن زمین || فاش کردن راز را، بذرالسر || پریشان کردن مال را به اسراف : بذر المال.

( ع اِ ) بذر [ ب َ ] دانه ای که برای تخم ریزی نگاه دارند، هر تخمی که از نخود کوچکترباشد، هر دانه ای که در زمین کاشته شود، تخم.
– بذر آخرت و عقبی: کنایه از عمل نیک است.
– بذرافشان: آن که بذر افشاند.
– || ماشینی که بدان در مزرعه بذر افشانند.
– || مقدار بذر که در زمینی افکنند: بذرافشان این ده پنج خروار است.
– بذرافشانی: تخم افشانی، پاشیدن بذر.
– بذرپاش: پاشنده بذر: ماشین بذرپاش ( از یادداشت مؤلف ).
– بذرقطونا: اسپرزه، اسپغول، اسفرزه، شکم پاره، قارنی یارق، قطونا، در تحفه حکیم مؤمن بصورت بزر قطونا و مترادف اسپرزه آمده :

تو بذر قطونا شدی ای شهره شهر
بیرون همه تریاک و درون سو همه زهر(خاقانی دیوان چ سجادی ص 720 )

و رجوع به تحفه حکیم مؤمن ذیل بزر قطونا شود.
– بذرگیری: گرفتن بذر از نباتات برای کشت دیگر.
ترکیبهای دیگر:
– بذر الارجوان، بذر الاصفر، بذر الابخره، بذر البصل، بذر البطیخ، بذر البنج الهندی، بذر الجرجیر، بذر الجزر، بذر الجوزالبری، بذر الحجری، بذر الخباری، بذر الخطمی، بذر الخمم، بذر الدندالاسود، بذرالرمان البری، بذر الریحان، بذر السپندان، بذر الشبت، بذر العصفر، بذر الفجل، بذر الفرفخ، بذر الفنجنکشت، بذر القمر، بذر القنا، بذر القنب، بذر القند، بذرالکثوث، بذر الکراث، بذر الکرفس الجبلی، بذر المرو، بذر الورد، بذر الورداء، بذر الهلیون، بذر الهندباء، بذر الهوة، بذر بلاسقیس، بذر رازیانج رومی، رجوع به بزر و ترکیبات آن و تحفه حکیم مؤمن ومخزن الادویه شود.

|| اول گیاهی که از تخم برآید یاآن که رنگی داشته باشد، ج – بُذور، بِذار، || نسل.

بذر [ ب َ ذَ / ب ِ ذَ ] ( ع ص ) پراکنده و پریشان ، یقال تفرقوا شذر بذر.

( ع ص ) بذر [ ب َ ذِ ] بسیارگوی، کثیرالکلام، بیذار، بیذارة، بیذرانی، تبذار، || افشاکننده راز، || بابرکت : طعام بذر، بابرکت.

بذر [ ب ُ ذُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ بذیر ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) || ج ِ بذور، رجوع به بذور و بذیر شود.

بزر یعنی چه ?

  • تخم
  • دانه
  • هرتخمی که برای کاشتن بکاربرود
  • ( اسم ) هر تخمی که برای کاشت بکار رود جمع : بزور، یا بزر البنج

معنی بزر در لغتنامه دهخدا

بزر [ ب َ ] ( ع اِ ) تخم ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) تخمیانه، روغن چراغ، ج ، بزور، حب، دانه، معرب از برز [ بتقدیم راء بر زاء ] فارسی ( یادداشت بخط دهخدا ) : میگویند بزغاله تا هشتاد رطل و صدرطل برسد و بیشتر نیز و بزر و کتان بسیار باشد، چنانکه به همه جای ببرند ( فارسنامه ابن البلخی 150 ).


|| زغیر ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء )، تخم کتان. بَزرَک ( یادداشت بخط دهخدا ) || بیضه پیله ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) تخم نوغان ( یادداشت بخط دهخدا ) || دیگ افزار، توابل، ج ، اَبزار، اَبازیر ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

بِزر در تمام معانی ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) بوزار، به این معنی معرب از فارسی است ( یادداشت بخط دهخدا ) || بچه ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) فرزند و بچه ( ناظم الاطباء ) || آب بینی ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) || ( مص ) زدن به عصا ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ) || تخم ریختن || آب انداختن || پر کردن || توابل در دیگ ریختن ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید:

= بذر

مطالب پیشنهادی

به این پست امتیاز بدید...

خیلی ضعیف/ضعیف/متوسط/خوب/عالی

میانگین امتیازات :4.9 تعداد آرا: 346

هنوز کسی رای نداده...




طراحی سایت بیوگرافی شما
یکبار هزینه برای 5 سال
آدرس دلخواه شما با پسوند .ir