حتما برای شما هم پیش آمده است کلمه بنکدار را بشنوید یا مشاهده کرده باشید و از معنی دقیق آن مطلع نباشید، در این مطلب معنی دقیق این کلمه را مرور میکنیم ( بنکدار یعنی چه ? ).
فهرست مطالب
معنی بنکدار
مترادف و معادل واژه بنکدار:
- عمده فروش
- انبوه خر و انبوه فروش
- بازاری
آوا: | /bonakdAr/ |
متضاد بنکدار: | خرده فروش |
اشتباه تایپی: | fk;nhv |
نقش: | اسم |
بنکدار به انگلیسی: | wholesaler |
(بُ نَ ) (ص فا) عمده فروش، کسی که جنس را به طور عمده می فروشد.
کسی که مواد غذایی به ویژه برنج و روغن را به صورت عمده و زیاد می فروشد، عمده فروش
تلفظ بنکدار:
بنکدار یعنی چه ?
معنی بنکدار در لغتنامه دهخدا
بنکدار [ ب ُ ن َ ]( نف مرکب ) کسی که مأکولات از قبیل پنیر و کشک و روغن و برنج و حبوبات و جز آنها را جهت فروش ذخیره کرده احتکار می نماید ( از ناظم الاطباء ) کسی که مأکولات از قبیل پنیر و کشک و روغن و برنج و حبوب و جز آنها را جهت فروش ذخیره کند ( فرهنگ فارسی معین ).
|| کسی که بنشن فروشد. ( فرهنگ فارسی معین ) بنشن فروش || عمده فروش ( یادداشت بخط مؤلف ).
بنک یعنی چه ?
مترادف و معادل بنک:
- جا
- محل
- مکان
- بنگاه
- اثر
- رد
- نقش
- پی
- ردپا
- نقش پا
بنکدار یعنی چه ?
معنی بنک در لغتنامه دهخدا
بنک [ ب ُ ن َ ] ( اِ ) بنه، جای، مکان || جایی که نقد و جنس در آن نهند، بنگاه ( فرهنگ فارسی معین ).
بنک [ ب َ ن َ ] ( اِ مصغر ) مصغر بن است که حبةالخضرا و چتلاقوچ باشد و آن بیشتر در کوهها و جنگلها حاصل میگردد ( برهان ) ( از فرهنگ فارسی معین ). میوه معروف ( رشیدی ) مصغر بن است که حبةالخضراء و چتلاقوچ باشد و به قهوه مشهور است ( آنندراج ) مصغر بنه که حبةالخضراء باشد ( ناظم الاطباء ) || نوعی از قماش زمین اطلس بود که بر آن گلهای زربفت باشد:
ز جامه خانه عشق تو اطلسی گردون
به نعل و داغ بنک پوش کرده ای ما را(ظهوری از رشیدی )
|| گلها و نشانها را نیز گویند که بر روی مهوشان از خوردن شراب بهم میرسدیا عرق بر پیشانی ایشان نشیند ( برهان ) ( آنندراج ) گلی که بر روی مهوشان از آشامیدن شراب بهم رسد و خویی که بر پیشانی نشیند ( ناظم الاطباء ).
بنک [ ب ُ ن َ ] ( اِ مصغر ) مصغر بنه است یعنی درخت کوچک ( برهان ) ( رشیدی ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ) بنه، بن درخت کوچک ( فرهنگ فارسی معین ) || نشان و اثر، چنانکه گویند از فلانی یا از فلانه چیز بنک نمانده است. اراده آن باشد که نشان و اثر نمانده است ( برهان ) ( از رشیدی ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ) نشان و اثر چیزی: بنک از فلان نماند ( فرهنگ فارسی معین ) نشان و اثر چیزی ( ناظم الاطباء ) || نشان و نقش پا ( ناظم الاطباء ). نقش پا، نشان پا، رد پا ( فرهنگ فارسی معین ).
بنک [ ب ُ ] ( اِ )پوست بیخ ام غیلان باشد و آن درختی است صحرایی در ولایت مصر ( برهان ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء )، اسم فارسی قنب است و به هندی خار مغیلان نامند ( تحفه حکیم مؤمن ) مانند قشوری است که از بیخ ام غیلان خیزد و ازیمن آرند و در طب بکار است ( یادداشت بخط مؤلف ).
بنک [ ب ُ ] ( ع اِ ) بن چیزی و خالص آن. معرب است. یقال هؤلاء من بنک الارض، ای من اصلها ( منتهی الارب ) ( آنندراج )، اصل چیزی و آن معرب است.
معنی بنک در لغتنامه معین
( ~ ) (اِ) = بنه : جای ، مکان ، جایی که نقد و جنس در آن نهند، بنگاه
(بُ نَ )(اِ) =
- ردّ پا
- نشان و اثر هر چیز
(بَ نَ ) (اِ) =
- نوعی از قماش اطلس که بر آن گل های زربفت باشد
- گل ها و نشان ها که بر روی مهوشان از نوشیدن شراب بهم رسد، عرق که بر پیشانی ایشان نشیند
مطالب پیشنهادی
بنکدار یعنی چه ?